نمایش
دلایل صلح امام حسن علیه السلام
با معاویه
حفظ جان خود شیعیان.
شیعیان خاص امیرالمؤمنین على علیه السلام اغلب در جنگ ،جمل جنگ صفین و جنگ نهروان به شهادت رسیده گروه اندکی از آنان باقی مانده بودند و اگر جنگی به وقوع می پیوست با توجه به ضعف مردم عراق، قطعاً امام حسن علیه السلام و شیعیان خسارتهای جبران ناپذیری را تحمل میکردند؛ زیرا معاویه در این صورت آنان را به شدت سرکوب میکرد ابی سعید عقیصا میگوید
به نزد امام حسن علیه السلام رفتم و به آن حضرت عرض کردم: ای فرزند رسول خدا چرا با اینکه میدانستی حق با شماست، با معاویه کمراه و ستمگر صلح کردی؟ امام در پاسخ فرمود اگر این کار را نمیکردم احدی از شیعیان ما بر روی زمین باقی نمیماند و همه را می کشتند. (۱) این نان
امام حسن مجتبی علیه السلام در پاسخ کسی که وی را پس از پذیرش پاسخ کسی که وی را پس از پذیرش صلح با جمله «یا مثل ، المؤمنین ای خوارکننده «مؤمنان» خطاب کرد، فرمود
من، خوارکننده مؤمنان نیستم، بلکه عزت دهنده آنان میباشم؛ زیرا هنگامی که دیدم شما (شیعیان) را توان برابری و ایستادگی با سپاهیان شام نیست امر حکومت را واگذاردم تا من و شما باقی بمانیم. همان طوری که شخص دانایی یک کشتی را عیبدار میکند تا برای مالکان و سرنشینانش باقی بماند اشاره به داستان قرآنی حضرت موسی و حضرت خضر در سوره
کهف) داستان من و شما این چنین است تا بتوانیم میان دشمنان
و مخالفان باقی بمانیم.(۲) «
امام حسن علیه السلام در حدیث دیگری می فرمایند:
به خدا قسم آنچه من عمل ،کردم برای شیعیانم بهتر و پرمنفعت آر از طلوع و غروب خورشید است. (۳)
همچنین نقل شده است پس از ماجرای صلح، حجر بن عدی نزد امام حسن علیه السلام آمد و به آن حضرت اعتراض کرد و گفت روی مؤمنان را سیاه کردی؟ امام علیه السلام در پاسخ فرمود:
این طور نیست که همه افراد چیزی را که تو میخواهی بخواهند و یا مثل تو فکر کنند. کاری که من انجام دادم جز برای حفظ جان و
ابقای شما نبود.(۴)
عدم حمایت مردم از امام
امام حسن علیه السلام برای اینکه مردم را برای جنگ با معاویه امتحان کند، فرمود:
اگر آماده نبردید، صلح را رد کنیم و با تکیه بر شمشیرمان کار او را به خدا واگذاریم؛ اما اگر ماندن را دوست دارید، صلح او را بپذیریم و برای شما تأمین بگیریم.
در این هنگام مردم از هر سوی مسجد به فریاد در آمدند و با ندای البقیه البقیه» صلح را امضا کردند. (۵)
شیخ مفید در الارشاد میگوید
برای امام حسن روشن شد که مردم او را تنها گذاشته اند و خوارج با دشنام به آن حضرت و کافر دانستن آن جناب، نسبت به او بد دل گشته اند و خونش را مباح دانسته اموالش را به غارت بردند و جز اینان کسی که امام از اندیشه های ناپاکشان آسوده باشد، برای او به جای نماند، مگر اندکی از نزدیکانش که شیعیان پدرش یا شیعه خود
آن جناب بودند و اینان گروه اندکی بودند که در برابر لشکر
انبوه شام تاب مقاومت نداشتند. (۶)
امامین بن ایتبات
سلیم بن قیس هلالی میگوید چون معاویه به کوفه ،آمد، امام حسن علیه السلام در حضور او برخاست و بر فراز منبر رفت و پس از حمد و ثنای الهی فرمود:
«سوگند به خدا اگر مردم با من بیعت میکردند و از من فرمانبرداری کرده یاریم مینمودند، آسمان بارانش و زمین برکتش را به ایشان میداد و تو ای معاویه هیچگاه در حکومت طمع نمیکردی». (۷)
امام حسن علیه السلام در خطبه ای به عدم حمایت مردم و نبود اصحاب با وفا چنین اشاره کرده اند
اگر یار و یاوری مییافتم حکومت را به معاویه واگذار نمی کردم؛ زیرا حکومت بر بنی امیه حرام است. (۸)
همچنین آن حضرت در پاسخ شخصی که به صلح اعتراض کرد، چنین فرمود: من به این علت حکومت را به معاویه واگذار کردم که یارانی برای
جنگ با او نداشتم. اگر یارانی داشتم شبانه روز با او میجنگیدم تا کار یکسره شود. (۹)
جلوگیری از خونریزی
امام حسن علیه السلام درباره علت صلح با معاویه چنین فرمود: من چنان دیدم که با معاویه به مسالمت رفتار کنم و آتش بس برقرار سازم و با او مصالحه کنم و چنان دیدم که جلوگیری از خونریزی بهتر است و
منظوری از این کار جز خیرخواهی و بقای شما ندارم. (۱۰) ایشان همچنین فرمود: به راستی که جمجمههای عرب به دست من بود که صلح کنند با هر کس که من صلح میکردم و میجنگیدند با هر
کس که من میجنگیدم؛ ولی من برای رضای خدا و حفظ
خون مسلمانان آن را رها کردم. (۱۱)
امام علیه السلام در پاسخ اعتراض سلیمان بن صرد فرمود: من چیز دیگری جز آنچه شما میبینید میبینم و در آنچه انجام دادم نظری جز جلوگیری از خونریزی نداشتم. (۱۲) آن حضرت در بیانی دیگر فرمودند: دیدم که جلوگیری از ریختن خون مسلمانان بهتر از خونریزی است. (۱۳)
معاویه بعد از صلح از امام حسن علیه السلام خواست در جنگ با خوارج شرکت کند. آن حضرت در آن جنگ شرکت نکرد و در جواب نامه معاویه نوشت: ای معاویه اگر میخواستم با کسی از اهل قبله جنگ کنم اول با تو نبرد میکردم؛ ولی من از تو دست برداشتم و برای صلاح امت اسلام و حفظ خون مسلمانان با تو کنار آمدم. (۱۴)
حفظ دین
از سوی دیگر مردم نیز از نظر فرهنگی در وضعیتی قرار داشتند که خونریزی و جنگ بدبینی به دین و مقدسات را به وجود میآورد
شاید بر همین اساس بود که امام حسن علیه السلام یکی از دلایل صلح خود را حفظ دین بیان کرد
ترسیدم ریشه مسلمانان از زمین کنده شود و کسی از آنان باقی نماند؛ از این رو با مصالحه ای که انجام گرفت، خواستم دین خدا حفظ شود. (۱۶)
خستگی
مردم از جنگ
مسلمانان طی چهل سال که از هجرت رسول خدا (ص) به مدینه و تشکیل حکومت اسلامی میگذشت علاوه بر غزوهها و سریههای زمان پیامبر (ص) در عصر خلفا نیز جنگهای طولانی مدت با رومیان ایرانیان و برخی از اقوام و ملتهای همجوار جزیره العرب را پشت سر گذاشته بودند و در عصر خلافت امام علی علیه السلام نیز سه جنگ بزرگ داخلی را تحمل کرده بودند؛ به همین دلیل روحیه رزمی و جنگی چندانی از آنان مشاهده نمیشد و جز عده ای از شیعیان مخلص و جوانان رزمجو بقیه در لاک عافیت طلبی فرو رفته و به وضع موجود رضایت داده بودند. به همین لحاظ، هنگامی که امام حسن علیه السلام و یاران نزدیکش چون حجر بن عدی و قیس بن سعد انصاری مردم را به بسیج عمومی و حضور در اردوگاه سپاه دعوت کردند عده کمی پاسخ مثبت دادند و بقیه رغبتی به آن نشان ندادند. (۱۷)
شما
امام حسن علیه السلام به مردمی که با وی بیعت کرده و قول مساعدت و همکاری داده بودند، فرمود: اگر در گفتارتان صادقید، وعده گاه من و پادگان مدائن است. پس در آنجا به من بپیوندید. پس آن حضرت به
سوی مدائن حرکت کرد کسانی که قصد جنگ کرده بودند با وی حرکت کردند؛ ولی جمعیت زیادی تخلف کردند و به آنچه گفته بودند، وفا نکردند و به آنچه وعده داده بودند، بر سر وعده شان نیامدند و او را فریب دادند همان طوری که پیش از وی پدرش امامین بن اسباب
امیرمؤمنان علیه السلام را فریب داده بودند. (۱۸)
امام حسن علیه السلام در نکوهش سپاهیانی فرمود: شکفت از ملتی که نه حیا دارند و نه هیچ مرتبه ای از مراتب دین را اگر من امر حکومت را به معاویه تسلیم نمایم پس به خدا قسم هیچ گاه شما در دولت بنی امیه کشایشی نخواهید یافت. سوگند به خداوند متعال، با بدترین عذاب و
آزار به شما بدی خواهند کرد. (۱۹)
یا آن حضرت در بیانی دیگر فرمودند: من دیدم که بیشترین شما از جنگ رویگردان و بدان بی رغبت شده اید و من شما را بر آنچه ناخوش
دارید اجبار نمیکنم. (۲۰)
خطر خوارج
ابوبکر محمد بن عبدالله بن ،عربی نویسنده کتاب احکام القرآن میگوید
یکی از علل صلح امام حسن مجتبی علیه السلام این بود که وی میدید خوارج اطرافش را احاطه کردهاند و دانست اگر جنگ با معاویه را ادامه دهد و مشغول آن معرکه شود، خوارج بر سرزمینهای اسلامی دست مییازند و بر آنها چیره میشوند و اگر وی به جنگ با خوارج بپردازد و مشغول دفع آنان کردد، معاویه بر سرزمینهای اسلامی و مناطق تحت حکومت وی چیره میشود. (۲۱) امامین بن ایتهای
لشکر
غیر متوازن .
شیخ مفید در الارشاد مینویسد:
در همراهی امام حسن (ع) همه گونه مردم بودند؛ جمعی شیعیان او و پدرش و جمعی طرفداران حکمیت (خوارج) که به هر حیله ای در صدد جنگ با معاویه بودند و گروهی طرفداران هرج و مرج و آشوب و طمعکاران غنیمت جنگی و برخی شکاک و عده ای با تعصبهای قبیله ای که دنباله رو سران قبایل بودند و دین انگیزه آنان نبود (۲۲)
لشکری که از چنین افرادی ترکیب شده باشد در برابر هر پیشامدی، تهدید به دودستگی و قیام بر ضد رهبران میشود خوارج با امام حسن علیه السلام همراهی میکردند اما برای فتنه انگیزی؛ به راه جهاد میرفتند اما به قصد فساد. (۲۳) این بن بیان
امام مجتبی علیه السلام در پاسخ شخصی که به صلح آن حضرت اعتراض کرد، فرمود: اهل عراق مردمانی اند که هر کس به آنان اعتماد کند مغلوب خواهد شد؛ زیرا هیچ کدام با دیگری در فکر و خواستهها موافقت ندارند. آنان نه در خیر و نه در شر، هیچ تصمیم قاطعی ندارند. (۲۴)
شیخ مفید مینویسد: امام حسن چاره ای جز پذیرفتن صلح و واگذاردن جنگ نداشت؛ زیرا پیروان آن حضرت، مردمانی سست عنصر و کمعقیده به آن جناب بودند و چنان که دیده شد، در صدد مخالفت با او برآمدند و بسیاری از آنان ریختن خون او را حلال دانستند و میخواستند او را تسلیم دشمن کنند و پسر عمویش عبیدالله بن عباس دست از یاری او برداشت و به دشمن داری تامین بن اسباب
پیوست، …. (۲۵)
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.