نمایش
دانلود کتاب گیاه شناسی دکتر شریعتی
دانلود رایگان کتاب گیاه شناسی از دکتر شریعتی
دانلود رایگان pdf گیاهشناسی دکتر علی شریعتی
دانلود رایگان pdf گیاه شناسی سوره روم
گیاه شناسی – دکترعلی شریعتی
دانلود کتاب گیاه شناسی دکتر شریعتی – دانلود رایگان کتاب گیاه شناسی از دکتر شریعتی – دانلود رایگان pdf گیاهشناسی دکتر علی شریعتی – دانلود رایگان pdf گیاه شناسی سوره روم – گیاه شناسی – دکترعلی شریعتی
گیاه شناسی اثر معلم شهید دکتر علی شریعتی
یادش بخیر. مثل فانوسی در تاریکی بود.
مثل قلهی بلند کوهی در میان تپه ها، مثل اسب سپید سرکشی وسط گلهی گوسفند،
مثل یک منارهی زیبا و باشکوه که از وسط
خانه ها و زاغه ها و بامهای کوتاه و کوچههای تنگ و تاریک، سر به آسمان و آفتاب کشیده باشد.
بود. » یک « مثل ،» صفر « او، توی یک عالمهدر کلس پنجم دبستان، معلم ما بود.
همه چیز درس میداد و ما در چهرهی او کسی را میدیدیم که همه چیز را میداند.
نگاهی چنان تیز و روشن داشت که به راستی فکر میکردیم او در دنیا هیچ چیز مجهولی ندارد، لبخندی چنان آرام و همیشه
مهربان داشت که احساس میکردیم او در زندگی هیچ مشکلی ندارد.
دانلود کتاب گیاه شناسی دکتر شریعتی
دانلود رایگان کتاب گیاه شناسی از دکتر شریعتی
دانلود رایگان pdf گیاهشناسی دکتر علی شریعتی
دانلود رایگان pdf گیاه شناسی سوره روم
گیاه شناسی – دکترعلی شریعتی
هیچکس نیست که در دنیا مجهولی نداشته باشد. بیشک خیلی چیزها بود که او نمیدانست، اما مردی دانا بود که خوب فکرمیکرد، خوب میفهمید و دنیایی را که در آن زندگی میکرد، به درستی میشناخت.
هیچکس نیست که در زندگی مشکلی نداشته باشد.
بیشک خیلی چیزها بود که او نداشت، اما مردی بود با روحی بزرگ و پُر ازخوبیها و مهربانیها و از اینکه خانهاش کوچک است و جیبش خالی رنج نمیبرد
و به قدری عاشق کارش بود که حتا یادشنمیآمد که بعضیها چی ها دارند و او ندارد.
اما او، بر .» تنشان فیل است و فکرشان گنجشک « بعضیها هیکلهایی گندهاند اما روحشان کوچک است.
به قول یک شاعر عربعکس، اندامی استخوانی و کوچک بود، مثل اینکه الن باد میبردش، ولی فکرش از شهرش و کشورش میگذشت و تمامانسانها را، تمام جهان را فرا میگرفت.»
دانلود کتاب گیاه شناسی دکتر شریعتی
دانلود رایگان کتاب گیاه شناسی از دکتر شریعتی
دانلود رایگان pdf گیاهشناسی دکتر علی شریعتی
دانلود رایگان pdf گیاه شناسی سوره روم
گیاه شناسی – دکترعلی شریعتی
همه ی بچه ها « عاشق طبیعت و عاشق » خدا « پول نداشت، مقام نداشت، اسم و رسم نداشت و عاشق بود. عاشق آخرهای اردیبهشت بود و بهار معلم عاشق ما را بیقرار کرده بود،
در کلس دربستهی مدرسه طاقت نمیآورد و کنار مدرسه،مزرعهی بزرگ و سر سبزی بود
و علفهای وحشی، شبدرهای سیراب و ذرتهای شیر مست و گلهای رنگین و شادی که صحرارا زینت کرده بودند این شاعر بزرگ را به مهمانی بهار دعوت میکردند.
معلم خوب ما که آنها همه را یکایک میشناخت ودوست میداشت، مثل پرندهای که شیدای گل و باغ است دلش به سویشان پر میگشود و ما که فکر میکردیم در این شعر، هیچ چیز نیست
که در چشم او به نیم نگاهی بیرزد و او همیشه توی خودش بود و به قدری به همه چیر بیاعتنا بود که به این همهبناهای بلند و اتومبیلهای قشنگ و زندگیها و آدمهای رنگ به رنگ هرگز توجهی نداشت
با چشمهای حریص و نگاهی که از
شوق برق میزد و کنار یک پیچک نازک که پنجه بر دیوار میکشید تا بال رود و خود را به آفتاب برساند، مینشست و مدتها
به آن خیره میشد و به فکر فرو میرفت و هیچ نمیگفت.
دانلود کتاب گیاه شناسی دکتر شریعتی
دانلود رایگان کتاب گیاه شناسی از دکتر شریعتی
دانلود رایگان pdf گیاهشناسی دکتر علی شریعتی
دانلود رایگان pdf گیاه شناسی سوره روم
گیاه شناسی – دکترعلی شریعتی
او همیشه تنها بود و همیشه در وسط جمع. در مزرعهی کنار مدرسهمان قدم میزد و مثل اینکه با تمام بوته ها و
گلها ودرختها و جوانه ها و شکوفه ها، یکایک، حرف میزند و هر کدام را میشناسدو با همه دوست است.
در کلس، که مثل خورشیدی بود و بچه ها مثل ستارهها در پیرامونش، از اینکه دارد میفهماند
و آنها دارند میفهمند لذتیمیبرد که خوشبختترین آدمهای دنیا از آن محرومند.
و در خانه کوچک و سادهاش، در وسط کاغذها و جزوهها و دفترچهها و دفترها و نوشتههای پراکنده و شلوغش
مینشست و صف کتابها، گرداگردش و احساس میکرد که یک فرماندهی بزرگ و نیرومند است که
در قلب لشکریانش نشسته و دنیا در زیر فرماناو است.
دانلود کتاب گیاه شناسی دکتر شریعتی
دانلود رایگان کتاب گیاه شناسی از دکتر شریعتی
دانلود رایگان pdf گیاهشناسی دکتر علی شریعتی
دانلود رایگان pdf گیاه شناسی سوره روم
گیاه شناسی – دکترعلی شریعتی
با این همه، فروتن و مهربان و دوست و رفیق بچه ها.آن روز، ما را هم دعوت کرد که همراه او به مزرعه برویم
تا آنچه را در کتابهامان از آن حرف میزنند و شکلش را میکشند،
درطبیعت، خودش را به چشم بشناسیم، کتاب را درس دادن راضیش نمیکرد، دوست داشت طبیعت را به ما بشناساند،
خدا رابه ما بفهماند، از همه بیشتر، به این فکر بود که کاری کند که ما بفهمیم که انسان بودن چه معنی دارد.
با شور و شوقی که به گفتن نمیآید،
از طبیعت میگفت و از بهار و از گلها و اینکه در بهار طبیعت جلوهی بیشتری دارد وزیباییها و رازهای شگفتتری و
در طبیعت، خدا را بیشتر و بهتر میتوان حس کرد، فهمید و در خدا، انسان را درستتر وعالیتر میتوان شناخت.
اما من، بیش از آنکه به او گوش دهم، او را تماشا میکردم و توی این فکر بودم که یک انسان،
آن هم انسانی این همه ساده و….
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.