نمایش
دانلود کتاب کیمیاگر – پائولوکوئلیو
دانلود رایگان کتاب کیمیاگر – پائولوکوئلیو
دانلود کتاب کیمیاگر – پائولوکوئلیو – دانلود رایگان کتاب کیمیاگر – پائولوکوئلیو – علم افشا
کیمیاگر پائولو کو ئلیو
و هم چنان که می رفتند، او (عیسا مسیح و ارددهکدهای شد. وزنی به نام مرتاه او را به خانه اش مهمان کرد
مرتاه خواهری به نام مریم داشت که پیش پای عیسا نشسته بود و به سخن او گوش می سپرد
اما مرتاه که گرفتار خدمت به او بود، برآشفت. پس به کنار عیسا | آمد و گفت:
– «مولای من! آیا اهمیت نمیدهی که خواهرم من را در خدمتگزاری به تو تنها گذارد؛ به خواهرم بفرما که بیاید و من را | کمک کند؛
عیسا پاسخ داد:
– «مرتاه! مرتاها تو خود را مضطرب و نگران چیزهای زیادی می کنی. اما مریم بخش بهتر را برگزیده است، و
این از او گرفته نخواهد شد
انجیل لوقا باب ۱۰، آیه ۴۲ -۳۸
باید بگویم که کیمیاگر یک کتاب نمادین است، و متفاوت با خاطرات یک مغ” که اثری غیرتخیلی است
یازده سال از زندگی ام را صرف مطالعه کیمیاگری کردم. همین تصور ساده استحاله فلزات به طلا و یا کشف
اکسیر جوانی، برای آن که یک رازآموز جادو را شیفته کند، کافی بود.
اعتراف میکنم که اکسیر جوانی بیشتر اغوایم می کرد: پیش از درک و احساس حضور خداوند، تصور این که
روزی همه چیز پایان می یابد، نومید کننده بود. بدین ترتیب، وقتی فهمیدم می توانم به مایعی دست یابم که
قادر است دوران هستی ام را سالها افزایش دهد، تصمیم گرفتم جسم و روحم را وقف یافتن اش کنم.
دانلود کتاب کیمیاگر – پائولوکوئلیو
دانلود رایگان کتاب کیمیاگر – پائولوکوئلیو
آن دوران – آغاز دهه هفتاد . همزمان با تحولات عظیم اجتماعی بودو هنوز کتاب هایی در زمینه کیمیاگری
منتشر نشده بود. مانند یکی از شخصیت های کتاب، اندک پولی را که داشتم، خرج کتاب های کیمیاگری
خارجی کردم. در طول روز، ساعت ها از وقتم را صرف مطالعه نمادشناسی پیچیده کیمیاگری کردم.
در
ریودوژانیرو به جست و جوی دو سه نفر برخاستم که به طور جدی به علم اعظم می پرداختند،
اما آنها از
پذیرفتنم سر باز زدند. همچنین با اشخاص متعدد دیگری نیز آشنا شدم که خود را کیمیاگر می خواندند،
آزمایشگاه هایی داشتند، و به من قول می دادند در ازای ثروت واقعی،
اسرار این هنر را به من بیاموزند؛
امروز فهمیده ام که هیچ کدام از آن چه را که به دانستنش وانمود می کردند،
نمی دانسته اند.
با وجود شیفتگی بسیارم، هیچ کدام از تلاش هایم نتیجه ندادند. هیچ کدام
از آن رویدادهایی که کتابهای راهنمای کیمیاگری با زبان پیچیده شان ادعا می کردند،
رخ نداد. با یک سلسله نمادهای بی پایان از اژدها | شیر، خورشید، ماه و عطارد رو به رو بودم و مدام
احساس میکردم در مسیر اشتباهی هستم. چون این زبان نمادین، ابهام عظیمی ایجاد میکرد.
در سال ۱۹۷۲، دیگر از عدم پیشرفت خودم ناامید شدم و خودم را در یک بی مسؤولیتی عظیم رها کردم.
در این دوره، وزارت آموزش ایالت ماتو کروسو قراردادی با من بست تا در همان تأتری که کار میکردم،
درس هم بدهم، تصمیم گرفتم در آزمایشگاههای تأترم، شاگردانم را موضوع کتیبه زمرد قرار بدهم.
این شیوه، همراه با چند مورد پیش رویم در نواحی مکتوم جادو، باعث شد سال بعد بتوانم با جسم و روحم
معنای حقیقی ضرب المثل: «از تو حرکت از خدا برکت» را در یابم. تمام زندگی ام زیر و رو شد
دانلود کتاب کیمیاگر – پائولوکوئلیو
دانلود رایگان کتاب کیمیاگر – پائولوکوئلیو
شش سال بعدی زندگی ام را به دور از هر آن چه به نظر می رسید
با مسائل عرفانی ارتباطی داشته باشد،
زیستم. در این دوره تبعید روحانی، مسایل مهم بسیاری را آموختم:
این که تنها هنگامی حقیقتی را می
پذیریم که نخست در ژرفای روحمان انکارش کرده باشیم که نباید از سرنوشت خود بگریزیم،
و این که دست
خداوند، علی رغم سخت گیری اش، بی نهایت سخاوتمند است.
سال ۱۹۸۱، با فرقه رم و استادم آشنا شدم که بنا بود دوباره به مسیری که برایم تعیین شده بود، راهنمایی
ام کند. و هم زمان با آن که مرا با آموزه هایش تربیت می کرد، خودم هم دوباره به مطالعه کیمیاگری
روی آوردم. یک شب، پس از یک جلسه خسته کننده تله پاتی، نشسته بودیم و صحبت می کردیم. پرسیدم چرا زبان کیمیاگران این قدر مبهم و پیچیده است.
برای تکمیل این پیش گفتار طولانی و نشان دادن منظور استادم از سومین دسته کیمیاگران، بد نیست به
داستانی اشاره کنم که خودش در آزمایشگاهش برایم تعریف کردن
بانوی مقدس تصمیم گرفت به همراه عیسای کوچک در آغوشش، برای بازدید از صومعهای به روی زمین فرود
آید. کشیش ها که مفتخر شده بودند، صف عظیمی تشکیل دادند و یکی یکی به پیشگاه مادر مقدس می
آمدند تا سرسپردگی شان را ابراز کنند. یکی اشعار زیبا می خواند، دیگری کتاب مقدس را از بر می خواند،
دانلود کتاب کیمیاگر – پائولوکوئلیو
دانلود رایگان کتاب کیمیاگر – پائولوکوئلیو
یکی دیگر نام تمامی قدیسان را بر زبان می آورد. و به همین ترتیب، راهبی پس از راهب دیگر، با بانوی ما و عیسای کوچک بیعت می کردند.
در انتهای صف، راهبی ایستاده بود که از پست ترین رده راهبان صومعه بود و هرگز متون خردمندانه آن دوران
را نیاموخته بود. والدینش مردمی ساده بودند که در سیرکی قدیمی کار می کردند و به او فقط بالا انداختن
توپ و چند تردستی آموخته بودند.
دانلود کتاب کیمیاگر – پائولوکوئلیو
دانلود رایگان کتاب کیمیاگر – پائولوکوئلیو
وقتی نوبت او رسید، کشیشان دیگر میخواستند مانعش شوند،
چون آن شعبده باز پیر هیچ چیز مهمی برای گفتن نداشت و ممکن بود تصویر صومعه را در نظر بانوی مقدس مخدوش کند.
با این حال، این راهب نیز از ته دل مایل بود از سوی خودش چیزی به عیسا و مادر مقدس تقدیم کند.
همان طور که نگاه های سرزنش یار برادران روحانی را بر خود احساس می کرد، چند پرتقال از جیبش بیرون آورد و شروع به بالا و پایین انداختن آنها
کرد و با آنها تردستی هایی انجام داد، تنها کاری که بلد بود.
تنها در این لحظه بود که عیسای کوچک خندید و در آغوش بانوی ما، شروع به دست زدن کرد. و به خاطر او بود
که مادر مقدس بازوانش را گشود، و اجازه داد کودک را لحظه ای در آغوش بگیرد.
دانلود کتاب کیمیاگر – پائولوکوئلیو
دانلود رایگان کتاب کیمیاگر – پائولوکوئلیو
دادند: «هر چه بود، با آن که همه ما همواره در جنگل در پی اش می شتافتیم، تنها تو فرصت داشتی از
نزدیک زیبایی اش را تماشا کنی
دریاچه پرسید: «مگر نرگس زیبا بود؟ |
اوریادها، شگفت زده پاسخ دادند: «کی می تواند بهتر از تو این حقیقت را بداند؟ هر چه بود، هر روز در کنار تو می نشست
دریاچه لختی ساکت ماند. سرانجام گفت: – امن برای نرگس می گریم، اما هرگز زیبایی او را در نیافته بودم.
برای نرگس می گریم، چون هر بار از فراز کناره ام به رویم خم می شد، می توانستم در اعماق دیدگانش،
بازتاب زیبایی خودم را ببینم .
دانلود کتاب کیمیاگر – پائولوکوئلیو
دانلود رایگان کتاب کیمیاگر – پائولوکوئلیو
کیمیاگر گفت: «چه داستان زیبایی .
فکر کرد: «دلم می خواهد کمی دیگر بخوابم . همان رؤیای هفته پیش را دیده بود و دوباره پیش از به پایان
رسیدنش، بیدار شده بود
برخاست و جرعه ای باده نوشید. سپس چوب دستش را برداشت و شروع کرد به بیدار بیدار کردن
گوسفندانی که هنوز خفته بودند. متوجه شده بود که همزمان با بیدار شدن خودش، بیشتر آن جانورها نیز
بیدار می شوند. گویی نیروی مرموزی بود که زندگی او را با زندگی آن گوسفندان که دو سال بود همراهش
زمین را در جست و جوی آب و غذا در می نوردیدند، پیوند می داد. آرام گفت: آن قدر به من عادت کرده اند که
حتا برنامه زمانی من را هم می شناسند. لحظه ای تأمل کرد و اندیشید که شاید برعکس؛ او بود که به برنامه
زمانی گوسفند ها عادت کرده بود.
دانلود کتاب کیمیاگر – پائولوکوئلیو
دانلود رایگان کتاب کیمیاگر – پائولوکوئلیو
اما چند گوسفند هم بودند که کمی بیشتر طول می کشید تا بیدار شوند. جوانک با چوب دستش یکی یکی
شان را بیدار کرد و هر یک را به نام خواند. همیشه مطمئن بود گوسفندان می توانند صحبت هایش را
بفهمند. به همین خاطر گاهی عادت داشت بخش های جالب کتاب را براشان بخواند یا در باره انزوا و شادی
زندگی یک چوپان در دشت صحبت کند، و یا آخرین خبرها را از شهر های پشت سر گذاشته براشان تعریف
می کرد.
دانلود کتاب کیمیاگر – پائولوکوئلیو
دانلود رایگان کتاب کیمیاگر – پائولوکوئلیو
اما از دو روز پیش، موضوع صحتش فقط یک چیز بود: یک دختر جوان، دختر بازرگانی که در شهری می زیست
که تا چهار روز دیگر به آن می رسید. تنها یک بار به آن شهر رفته بود: سال پیش. بازرگان صاحب یک پارچه
فروشی بود و برای اجتناب از تقلب، دوست داشت پشم گوسفندها را پیش روی خودش بچینند. دوستی
مغازه را به چوپان نشان داد، و او هم گوسفندهایش را به آن جا
برده بود
دخترک با لحنی متکبرانه پرسید: خواندن را چطور یاد گرفتید؟ جوان پاسخ داد: «مثل همه مردم، در مدرسه . –
اپس اگر خواندن بلدید، چرا فقط یک چوپان هستید؟»
جوانک بهانه ای آورد تا به آن پرسش پاسخ ندهد.
مطمئن بود دخترک هرگز نمی فهمد، به بازگو کردن داستان های سفرهایش ادامه داد، و آن چشم های
کوچک مور، از شدت هیجان باز و بسته می شدند. با گذشت زمان، پسر جوان کم کم آرزو می کرد آن روز
هرگز به پایان نرسد، و پدر دختر تا مدت ها گر فتار بماند
دانلود کتاب کیمیاگر – پائولوکوئلیو
دانلود رایگان کتاب کیمیاگر – پائولوکوئلیو
و از او بخواهد تا سه روز دیگر منتظر بماند.
دریافت چیزی را احساس می کند که هرگز تجربه نکرده است: میل به آن که برای همیشه در یک شهر بماند.
با آن دختر مو سیاه، هیچ روزی به روزهای دیگر شبیه نمی بود.
اما سرانجام بازرگان آمد و از او خواست پشم چهار گوسفند را بچیند.
سپس مبلغی را که می بایست، پرداخت و از او خواست سال بعد به آن جا باز گردد.
روز تابش گرفت و چوپان گوسفندها را رو به سوی خورشید پیش راند.
فکر کردن – – ااین ها هیچ وقت احتیاجی به تصمیم گرفتن ندارند. شاید برای همین است که همواره پیش من می مانند.
دانلود کتاب کیمیاگر – پائولوکوئلیو
دانلود رایگان کتاب کیمیاگر – پائولوکوئلیو
تنها ضرورتی که گوسفندان احساس می کردند، آب و غذا بود. تا هنگامی که چوپان جوان
بهترین چراگاه های آندلس را می شناخت، همواره دوستش می ماندند. حتا اگر همه روزها به هم شبیه،
و از ساعت های درازی تشکیل می شدند که زمان بین طلوع و غروب خورشید را پر می کردند؛
حتا اگر در زندگی کو تاه شان هرگز یک کتاب هم نخوانده بودند، و زبان آدم هایی را که در باره |
خبرهای تازه شهر ها صحبت می کنند، نمی فهمیدند.
به آب و غذاشان راضی بودند و همین کافی بود، به جای آن، سخاوتمندانه پشم، همراهی، و هر از گاهی گوشت شان را به او تقدیم می کردند.
جوان اندیشید: «اگر امروز به هیولایی تبدیل شوم و تصمیم بگیرم
یکی یکی آنها را بکشم، تنها هنگامی موضوع را می فهمند که تمام گله رو به نابودی باشد.
دانلود کتاب کیمیاگر – پائولوکوئلیو
دانلود رایگان کتاب کیمیاگر – پائولوکوئلیو
چون به من اعتماد کرده اند و اعتماد به غرایزشان را از یاد برده اند.
فقط به خاطر آن که من آنها را به سوی آب و خوراکی هدایت می کنم
جوانک کم کم از افکار خودش تعجب می کرد.
شاید کلیسا، با انجیر مصری ای که در آن روییده بود، سایه سیاهی بر اندیشه هایش افکنده بود.
دانلود کتاب کیمیاگر – پائولوکوئلیو
دانلود رایگان کتاب کیمیاگر – پائولوکوئلیو
شاید
پدرش گفت: «پسرم، مردم تمام دنیا از این دهکده گذشته اند. در جست و جوی چیزهای تازه می آیند، اما
همان آدم ها باقی می مانند. تا بالای تپه می روند تا دژ را | ببینند و در می یابند که گذشته بهتر از اکنون بوده
است. موهای روشن با چهره تیره دارند، اما به مردم دهکده ما شبیه اندام
پسر جوان در آمد که: «اما من دژهای سرزمین های آن ها را نمی شناسم. |
پدر ادامه داد: «این آدم ها، وقتی با دشت ها و زن های ما آشنا می شوند، می گویند دوست دارند برای همیشه همین جا زندگی کنند
جوان گفت: می خواهم با زنها و سرزمین های آنها آشنا شوم. چون هرگز این جا نمی مانند اه |
پدر بار دیگر گفت: «آن آدم ها کیسه های پر از پول دارند. در میان ما، تنها | چوپان ها سفر می کنند.
– اپس چوپان می شوم.
دانلود کتاب کیمیاگر – پائولوکوئلیو
دانلود رایگان کتاب کیمیاگر – پائولوکوئلیو
پدر دیگر چیزی نگفت. روز بعد، کیسه ای حاوی سه مدال طلای اسپانیایی به او داد.
– اروزی در مزرعه پید اشان کردم. می خواستم به ازای پذیرفتن ات، آنها را | به کلیسا ببخشم، گله ات را بخر
و دنیا را بگرد، تا زمانی که بیاموزی دژ ما مهم ترین دژ، و زنان ما زیباترین زنان هستند.
و او را دعای خیر کرد. جوان در چشم های پدرش نیز میل گشتن به گرد جهان | را دید. میلی که هنوز زنده بود، هر چند دهها سال کوشیده بود آن را در نیازش به آب، غذا، و همان بیتوته گاه شبانه مدفون کند.
می پیمایند. درک نمی کنند که چرا گاهها عوض می شوند و یا فصل ها متفاوت هستند… چون تنها نگران آب
و غذاشان هستند».
و سپس اندیشید: «شاید برای همه ما همین طور باشد. حتا من که از وقتی با دختر بازرگان آشنا شده ام، به
زنان دیگر فکر نمی کنم ام ا
دانلود کتاب کیمیاگر – پائولوکوئلیو
دانلود رایگان کتاب کیمیاگر – پائولوکوئلیو
به آسمان نگریست، و بر مبنای محاسباتش، پیش از ظهر به طاریفا می رسیدند. در آن جا می توانست کتابش
را با کتابی حجیم تر مبادله کند، نگ باده ای بخرد و سر و صورتش را اصلاح کند؛ می بایست برای ملاقات با
دختر آماده می شد، و نمی خواست به این احتمال بیندیشد که چوپانی دیگر، با گوسفندان بیشتر، پیش از او
برای خواستگاری از دختر آمده باشد.
بار دیگر به آسمان نگریست، گام هایش را تندتر کرد و اندیشید: فرصتی پیش آمده تا به رؤیایی تحقق بخشم
که زندگی را جالب می کند. ناگهان به یاد آورده بود که در طاریفا پیرزنی زندگی می کند که می تواند رؤیاها را
تعبیر کند. و او شب پیش رؤیایی را دوباره دیده بود
و..
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.