نمایش
دانلود کتاب مسافر خانه – گی دوموپاسان
دانلود رایگان کتاب مسافر خانه – گی دوموپاسان
دانلود کتاب مسافر خانه – گی دوموپاسان – دانلود رایگان کتاب مسافر خانه – گی دوموپاسان – علم افشا
مسافرخانه
نوشته: گی دوموپاسان
مقدمه هانری رنه آلبر میدوموپاسان»، نویسنده فرانسوی، در سال ۱۸۵۰م. به دنیا آمد. یازده ساله بود که پدر و مادرش از هم جدا شدند و
آنچنان که بعضی نوشته اند –
گوستاو فلوبر»، نویسنده فرانسوی،
سرپرستی معنوی او را بر عهده گرفت. سالها موباسان دست نوشته های خود را پیش فلوبر می برد و از آنها
را می خواند و نقد و بررسی می کرد و اصول داستان نویسی را به وی می آموخت.
اولین داستان او به نام «تپلی»، با استقبال بسیاری روبه رو شد.
او در طول عمر کوتاهش بیش از سیصد داستان کوتاه و شش رمان نوشت.
موپاسان در اواخر عمر دچار جنون شد و دو سال در تیمارستان گذراند و همانجا در سال ۱۸۹۳ در پاریس درگذشت.
دانلود کتاب مسافر خانه – گی دوموپاسان
دانلود رایگان کتاب مسافر خانه – گی دوموپاسان
تا ده کیلومتری آن اطراف مردم «آنتوان ماکبله» سرپرست کافه «تورنوان» را می شناسند، و اغلب او را به نامهای «توان چاقه»، «توان مفین» و یا «پدر توان» صدا میزنند.
در میان دژهای که به طرف دریا پایین می رود،
دهکده، فقیر کوچکی قرار دارد، که دارای ده خانه روستایی است،
و گودالها و درختان زیبایی آن را احاطه کرده اند.
درهای که این دهکده مشهور در آن قرار دارد، با چمنهای منیر سبز پوشیده شده است.
و به نظر می رسد که خانه ها در این دره پنهان شده اند، تا از گزند طوفان دریا در امان باشند.
دهکده ظاهرا به آنتوان ماکبله تعلق دارد، و مردم هم اغلب آن را «توان» و یا «توان مفین» می نامند.
توان، چاقترین مرد آن ناحیه است؛ به طوری که خانه اش برای او خیلی تنگ و باریک است.
وقتی اهالی ده او را در آستانه در می بینند، از او می پرسند: تو چطوری داخل این خانه می شوی؟
دانلود کتاب مسافر خانه – گی دوموپاسان
دانلود رایگان کتاب مسافر خانه – گی دوموپاسان
آنتوان عادت دارد به همه بگوید «دامادم»؛
در حالی که اصلا دختری ندارد که ازدواج کرده باشد یا حتی بخواهد ازدواج کند. او صاحب کافه ای است که در کنار خانه اش قرار دارد، و کافه «دوستان» نامیده می شود.
. در حقیقت پدر توان، دوست اهالی آن ناحیه است.
مردم از ناحیه «فکامپ» و «مونتی ویر» برای دیدن او و شنیدن حرفهای خنده آورش به آن کانه می آیند؛
زیرا حرفهای
خنده دار این مرد چاق سنگ قبر را هم به خنده وا می دارد.
او عادت دارد با مردم، بدون اینکه ناراحتشان کند، شوخی کند، و خیلی از حرفها را با چشمک زدن بگوید.
زمانی که خوشحال است، دستهایش را با چنان حالتی روی زانویش می گوید که از حرکات او، آدم چه بخواهد، چه نخواهد، از ته دل میخندد.
دانلود کتاب مسافر خانه – گی دوموپاسان
دانلود رایگان کتاب مسافر خانه – گی دوموپاسان
نوشیدن او هم جور عجیب و غریبی است:
تمام نوشیدنیهایی را که به او تعارف می کنند، در حالی که چشمانش از شادی می درخشد، می نوشد.
شادی او به خاطر دو چیز است: اول چون یک نوشیدنی خوشمزه
می نوشد، دوم به خاطر اینکه پولی بابت آن نمی پردازد.
بعضیها به شوخی از او می پرسند: پدر توان، چرا تو آب دریا را نمی نوشی؟
و او در جواب می گوید: در چیز مانع این کار است:. اول اینکه آب دریا خیلی شور است؛ دوم اینکه من عادت
دارم نوشابه را با بطری بنوشم نه با فنجان.
از همه اینها گذشته مشاجره او با زنش خیلی شنیدنی است؛
آنقدر شنیدنی که برای آن باید مثل تماشاخانه. بلیط خرید و به تماشا نشست.
از سی سال پیش که آن دو با هم ازدواج کرده اند.
هر روز بحث و دعوا دارند؛
با اینکه زنش از این موضوع عصبانی می شود ، اما توان مرتب می خندد .
دانلود کتاب مسافر خانه – گی دوموپاسان
دانلود رایگان کتاب مسافر خانه – گی دوموپاسان
زن او هم روستایی است. قدی بلند دارد و سرش مانند
سر جغدی عصبانی است، که روی بدن لاغرش سنگینی می کند.
هنگام راه رفت مانند برنده ای که پاهای بلند دارد قدم بر می دارد.
بیشتر اوقات خود را در یک حیاط کوچک که پشت کافه قراردارد،
به پرورش مرغ می گذراند. بهترین پرورش دهنده مرغ در آن نواحی است و همه او را می شناسند.
در ناحیه فکامپ، هر وقت مردم ثروتمند بخواهند شام خوبی بخورند،
حتما از مرغهای او مصرف میکنند.
خانم توان از زمان بچگی ناراحت و غمگین بوده است:
از همه چیز شکوه و شکایت دارد؛ با .
دانلود کتاب مسافر خانه – گی دوموپاسان
دانلود رایگان کتاب مسافر خانه – گی دوموپاسان
مردم با عصبانیت برخورد می کند، و از اینکه می بیند شوهرش همیشه خوشحال، سلامت و چاق است،
احساس نارضایتی می کند. می گوید: «او هیچ کاری بلد نیست و بدون اینکه کاری انجام دهد پول به دست
می آورد. فقط می خورد و می آشامد.»
و تقریبا تمام روز با قیافهای خشمگین مرتب تکرار می کند،
هر کس جای او باشد، با این همه چربی، مرض قلبی می گیرد. و با قیافه جدی سرش فریاد می کشد: و صبر کن،
فقط کمی صبر کنا خواهیم دید که چه پیش می آید. به خوبی خواهیم دید که نتیجه تنبلی چه خواهد شد .))
توان با شنیدن این حرف، از ته دل میخندد و مرتب روی شکمش می کوبد.
مشتریها با دیدن این صحنه، در حالی که از شادی روی پا بند نیستند با مشت زوی میزها و با پاهایشان روی زمین می گویند.
زن بیچاره، با خشم ادامه می دهد: «کمی صبر کن!
خواهیم دید که چه پیش می آید. نتیجه تنبلی را خواهی دید.» و با عصبانیت، زیر شلیک. خنده، مشتریان، آنجا را | ترک می کند.
توان، در حقیقت، موجود فوق العاده ای به نظر می رسد؛
از آن آدمهایی است که حتی مردن هم به نظرشان
بالاخره روزی فرا رسیده است که توان مریض شده و اصلا نمی تواند حرکت کند.
دانلود کتاب مسافر خانه – گی دوموپاسان
دانلود رایگان کتاب مسافر خانه – گی دوموپاسان
در اطاق کوچکی پشت دیوار کافه خوابیده است تا بتواند حرفهای دوستانش را بهتر بشنود و با آنها گپ بزند.
سرش روی بالش به این طرف و آن طرف می افتد؛
اما حرکت دادن و بلند کردن بدن چاقش تقریبا غیر ممکن است.
در ابتدا امیدوار است که پاهایش درمان شوند و بتواند با آنها راه برود؛
اما این آرزو به زودی تبدیل به یأس می شود و او مجبور است تمام اوقاتش را در رختخواب بگذراند.
هر هفته، چهار نفر از همسایه ها زیر بازوی او را می گیرند، از رختخواب بلندش می کنند، و کمک می کنند تا روی پاهایش بایستد.
با این همه خوشحال است؛ ولی یک نوع خوشحالی که با قبل فرق دارد. از طرفی، مثل یک بچه
از زنش می ترسد؛
دانلود کتاب مسافر خانه – گی دوموپاسان
دانلود رایگان کتاب مسافر خانه – گی دوموپاسان
چون درست در جلو چشمان او قرار دارد؛ زنی که مرتب فریاد می کشد: «نگاه کن! تنبل، هیچ کاری انجام میدهد.»
توان ساکت می ماند و به جای جواب دادن، به دوستانش چشمک میزند. تنها حرکتی که می تواند بکند
غلطیدن به چپ و راست است.
او اسم این حرکت را گذاشته است «برو به شمال، برو به جنوب». این روزها تنها دلخوشی اش این است که
به حرفهای مشتریان کافه گوش بدهد،
و وقتی صدای دوستانش را می شنود، از پشت دیوار با آنها صحبت
می کند. او با صدای بلند می گوید: دامادم تویی «سلستن»؟
و سلستن جواب می دهد: بلی پدر توان، خودم هستم.
راستی، خرگوش چاق، تازگی ها می توانی بدوی؟
توان می گوید: دویدن، نه هنوز، اما لاغر هم نشده ام؛ چون وضع خوراکم خوب است.
دانلود کتاب مسافر خانه – گی دوموپاسان
دانلود رایگان کتاب مسافر خانه – گی دوموپاسان
چیزی نمی گذرد که بهترین دوستانش در اطاق، دور او حلقه می زنند و شروع می کنند به صحبت کردن. اما
او ناراحت است که دوستانش بدون او می خورند و می آشامند؛
و می گوید: «دامادم، چیزی که مرا خیلی ناراحت می کند، نخوردن و ننوشیدن با شماست؛ فقط همین!» سر
جغد مانند زن در چهارچوب پنجره ظاهر می شود، در حالی که فریاد می زند: نگاهش کنید، نگاهش کنید! باید
به این تنبل غذا
داد، او را شستشو داد، و زیرش را تمیز کرد: درست مثل یک
و وقتی پیرزن می رود. خروس قرمز رنگی روی پنجره می جهد و با چشمانی گرد و جدی. داخل اطاق را نگاه |
می کند، و با بانگ بلندی می خواند. بعضی وقتها هم یکی در مرغ میپرند توی اطاق، و درست پای تختخواب
او، | روی زمین، دنبال چیزی برای خوردن می گردند.
دانلود کتاب مسافر خانه – گی دوموپاسان
دانلود رایگان کتاب مسافر خانه – گی دوموپاسان
دوستان توان، بعد از ظهرها خیلی زود سالن کافه را ترک می کنند، و به دیدن او می آیند. اطراف تختش حلقه
می زنند و شروع می کنند به گپ زدن.
توان شوخ، با وجود اینکه خوابیده، اما هنوز هم دوستانش را سرگرم می کند و همه را می خنداند.
سه نفر از دوستانش هر روز به دیدن او می آیند : سلستن، مردی بلند قد و لاغر اندام؛ «پرسپه»، مردی ریز
نقش و لاغر اندام با بینی ای مثل موش، و حیله گر
و زرنگ مثل یک روباه: سزر که اصلا حرف نمی زند، اما تا می تواند میخندد و تفریح می کند. آنها شطرنجی
برای سرگرمی و بازی تهیه می کنند و نزدیک تخت آنتوان قرار میدهند، و شروع می کنند به بازی کردن بازی
آنها معمولا بین ۲ تا ۶ ساعت ادامه پیدا می کند.
دانلود کتاب مسافر خانه – گی دوموپاسان
دانلود رایگان کتاب مسافر خانه – گی دوموپاسان
خانم توان بیش از پیش عصبانی می شود.
او نمی تواند تحمل کند که شوهر چاق و تنبل اش توی رختخواب استراحت کند ویا سرگرم بازی شود. هر بار که می بیند بازی
را شروع کرده اند، ناراحت و عصبانی، میز بازی را بر می گرداند و
غرزتان به کافه می رود و می گوید: دیگر غذا | دادن به این تنبل،
که هیچ کاری انجام نمی دهد، بس است.
او خوشش نمی آید شوهرش تمام وقت خود را به تفریح بگذراند، در حالی که خودش مجبور است تمام روز کار کند.
در چنین وقتهایی، معمولا سلستن و سزر، سرشان را پایین می اندازند، اما. پروسه به خشم و عصبانیت
پیرزن میخندد و تفریح می کند.
یک روز که زن عصبانی تر از همیشه است، پروسپه او را صدا می کند و می گوید: میدانید اگر من جای شما
بودم چکار می کردم؟
دانلود کتاب مسافر خانه – گی دوموپاسان
دانلود رایگان کتاب مسافر خانه – گی دوموپاسان
زن در حالی که با چشمان جغد مانندش به او نگاه
می کند، می ایستد تا توضیح بیشتری بشنود. او ادامه می دهد:
اینجا هوا خیلی گرم است؛ مثل اینکه بخاری روشن باشد. همسر شما هم که از توی رختخوابش بیرون نمی
آید. پس چه بهتر که چند تا تخم مرغ پهلوی او در زیر رختخوابش گذاشته شود تا تبدیل به جوجه شوند.
زن فکر می کند که پروسپه او را مسخره می کند. مدتی طولانی به چهره لاغر و حیله گر او که هنوز مشغول
صحبت است خیره می شود. مرد ادامه می دهد:
و..
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.