نمایش
دانلود کتاب ماجرای کوگلماس – وودی آلن
دانلود رایگان کتاب ماجرای کوگلماس – وودی آلن
دانلود کتاب ماجرای کوگلماس – وودی آلن – دانلود رایگان کتاب ماجرای کوگلماس – وودی آلن – علم افشا
ماجرای کوگلماس
وودی آلن
کوگلماس، استاد علوم انسانی «سیتی کالج»
برای بار دوم ازدواج ناموفقی کرده بود.
دافنه کوگلماس زنی غور و بدقواره بود. به علاوه کوگلماس دو پسرخنگ از زن اولش، فلو، داشت و تا خرخره غرق در پرداخت نفقه و حق اولاد بود.
روزی کوگلماس پیش روان کاوش ناله کنان گفت: «از کجا میدانستم که اوضاع این قدر افتضاح می شود؟
دافنه قول داده بود، کی فکر می کرد که آن قدر جلو خودش را ول کند که مثل توپ چاق شود؟ درست است،
چندرغازی هم از خودش داشت، که البته تضمینی برای ازدواج ما نبود، اما ازدواج روی هم رفته بدک نبود، هر
چند مخم داغ کرده بود. متوجه عرضم که هستید؟»
کوگلماس کچل و مثل خرس پشمالو، اما جلد و چابک بود.
دنبال حرفش را گرفت: باید سراغ زن دیگری بروم. باید کسی را برای خودم دست و پا کنم.
شاید سر و وضعم مناسب نباشد، اما من مردی هستم که دلم برای عشق لک می زند.
دانلود کتاب ماجرای کوگلماس – وودی آلن
دانلود رایگان کتاب ماجرای کوگلماس – وودی آلن
محتاج لطافتم،
جوانی ام که برنمی گردد، پس قبل از این که عمرم تلف شود می خواهم
در ونیز به عشقم برسم، در رستوران ۲۱»
بگویم و بخندم و تو نور شمع و شراب قرمز دل بدهم و قلوه بگیرم.
متوجه عرضم که هستید؟»
دکتر مندل روی صندلی اش جابه جا شد و گفت: «رابطه بی بند و بار مشکلی را حل نمی کند.
چشم هات را نبند. مشکلات تو عمیق تر از این حرف ها هستند.»
کوگلماس ادامه داد: «باید هوای رابطه ای را که می گویم سخت داشته باشم.
نمی خواهم دوباره کارم به طلاق و طلاق کشی بکشد،
دافنه پدرم را در می آورد.»
– آقای کوگلماس.
– طرف نباید از سیتی کالج باشد، چون دافنه همان جا کار می کند.
نه این که استادان سی. سی. ان، وای تحفه ای باشند اما بعضی از دانشجویان دختر…
– آقای کوگلماس۔۔۔
دانلود کتاب ماجرای کوگلماس – وودی آلن
دانلود رایگان کتاب ماجرای کوگلماس – وودی آلن
– کمکم کنید. دیشب خواب دیدم که داشتم در چمن زاری میدویدم و یک سبد دستم بود که رویش نوشته شده بود: امکانات
– بعد یکهو دیدم سبدسوراخ است.
– آقای کوگلماس، بدترین کاری که ممکن است بکنید آن است که دست به اقدامی بزنید.
این جا شما باید فقط احساسات خودتان را بیان کنید و ما با هم آنها را تجزیه و تحلیل خواهیم کرد.
شما بیش از آن تحت معالجه بوده اید که ندانید یک شبه معالجه نخواهید شد.
هر
چه باشد من یک روان کاوم، شعبده باز که نیستم.
کوگلماس که داشت از صندلی اش بلند میشد گفت: «پس شاید من به یک شعبده باز احتیاج دارم.»
و از آن لحظه به بعد دیگر پیش روان کاو نرفت.
دانلود کتاب ماجرای کوگلماس – وودی آلن
دانلود رایگان کتاب ماجرای کوگلماس – وودی آلن
چند هفته بعد،
وقتی که کوگلماس و دافنه مثل دو تکه اثاثیه کهنه گوشه آپارتمان خود افتاده بودند، تلفن زنگ زد.
کوگلماس گفت: «من برمی دارم. الو» صدایی گفت: «کوگلماس؟
کوگلماس، من پرسکی هستم.» – کی؟ – پرسکی، یا شاید بهتر است بگویم پرسکی کبیر.
– ببخشید؟ – شنیده ام دنبال شعبده باز می گردی تا زندگی ات را کمی زیبا کند؟ بله یا خیر؟
| کوگلماس زیر لب گفت: «هیس! گوشی را نگذار؟ داری از کجا زنگ میزنی پرسکی؟»
بعد از ظهر روز بعد، کوگلماس سه طبقه پلکان یک بلوک آپارتمان مخروبه را در محله باشویک بروکلین بالا رفت.
در حالی که در راهروی تاریک به زحمت اطرافش را می دید دری را | که دنبالش می گشت پیدا کرد و زنگ زد.
به خودش گفت که از این کار متأسف خواهی شد.
چند ثانیه بعد مردلاغر و کوتاه قدی که انگار از موم ساخته شده بود به او خوش آمد گفت.
دانلود کتاب ماجرای کوگلماس – وودی آلن
دانلود رایگان کتاب ماجرای کوگلماس – وودی آلن
کوگلماس گفت: «شما پرسکی بزرگ هستید؟»
– پرسکی کبیر. چایی می خورید؟ – نه، من شور می خواهم، موسیقی می خواهم، عشق و زیبایی می خواهم.
یعنی چایی نمی خواهید؟ عجیب است. بسیار خوب. بنشینید.
پرسکی دوباره پیدایش شد، در حالی که پشت سرش یک چیز بزرگ را روی چرخ می کشید.
چند دستمال ابریشمی کهنه را که روی آن افتاده بودند برداشت و خاکش را فوت کرد.
یک کمد کوچک ارزان قیمت چینی بود که لاک بدی رویش خورده بود. کوگلماس گفت:
«پرسکی؟ چه خیالی داری؟» |
پرسکی گفت: «گوش کن. این کار خیلی قشنگیست.
من آن را برای برنامه دلاوران پایتیاس درست کرده بودم اما برنامه به هم خورد، حالا برو توی کمد.»
– چرا؟ تا از هر طرف شمشیر و چیزهای دیگر در آن فرو کنی؟
دانلود کتاب ماجرای کوگلماس – وودی آلن
دانلود رایگان کتاب ماجرای کوگلماس – وودی آلن
– اصلا این جا شمشیری می بینی؟
کوگلماس قیافه ای گرفت و غرغرکنان توی کمد رفت.
چشمش به یک جفت سنگ الماس بدلی زشت که روی چوب نتراشیده چسبانده شده و درست روبه روی صورتش بودند افتاد و گفت:
– اگر دستم انداخته باشی وای به حالت
– چه دست انداختنی! خب اصل قضیه این است که اگر یک کتاب داستانی را توی این کمد بیندازم
و درش را ببندم و سه تا ضربه به آن بزنم، تو خودت را در آن کتاب خواهی یافت.
کوگلماس قیافهای ناباورانه به خودش گرفت.
پرسکی گفت: «این عین حقیقته. به خدا قسم.
نه فقط رمان، بلکه داستان کوتاه، نمایشنامه، شعر هم همین طور.
با هر زنی که توسط بهترین نویسنده های جهان خلق شده می توانی آشنا شوی.
هر کسی که همیشه در رؤیاهایت بوده. می توانی هر چه قدر که بخواهی با یک خوشگل درجه یک باشی.
بعد هر وقت که دلت را زد داد می کشی و من در یک چشم به هم زدن برت می گردانم همین جا.»
دانلود کتاب ماجرای کوگلماس – وودی آلن
دانلود رایگان کتاب ماجرای کوگلماس – وودی آلن
– پرسکی، مطمئنی که مخت تکان نخورده؟ پرسکی گفت: «دارم راستشو بهت میگم، هیچ کاری نداره.»
کوگلماس مردد باقی مانده بود: «چی داری می گی!
یعنی این قوطی آشغال دست ساز تو می تواند به من هم چین حالی بدهد؟»
– باید بیست چوب بالاش بدهی. کوگلماس کیف پولش را در آورد و گفت: «تا نبینم باور نمی کنم.» |
پرسکی پول را در جیب شلوارش گذاشت و به طرف کتاب خانه رفت: «خب، کی را می خواهی ببینی؟
خواهر گری؟ هستر پرین؟ أفیلیا؟ شاید یکی از شخصیت های سال بلو، هی! تمپل دریک چه طوره؟
گرچه برای مردی به سن و سال تو زیاده. خیلی جون میخواد.»
– می خوام فرانسوی باشه.
می خوام یک معشوقه فرانسوی داشته باشم.
– نانا؟ – نه نمی خواهم مجبور شوم به خاطرش پول بدهم.
– ناتاشای جنگ و صلح چه طوره؟ – گفتم فرانسوی. فهمیدم. اما بواری چه طوره؟
به نظرم حرف نداره.
– باشه کوگلماس. وقتی که نخواستی یک داد بزن.
پرسکی یک جلد کتاب جیبی رمان فلوبر را انداخت توی کمد. همان طور که پرسکی درهای کمد را می بست کوگلماس پرسید: «مطمئنی خطری ندارد؟»
– مطمئن! چی توی این دنیای مسخره مطمئنه؟
دانلود کتاب ماجرای کوگلماس – وودی آلن
دانلود رایگان کتاب ماجرای کوگلماس – وودی آلن
پرسکی سه ضربه به کمد زد و بعد در را باز کرد. کوگلماس رفته بود. در همان لحظه، کوگلماس در خانه شارل و
اما بواری در «ایونویل» ظاهر شد.زن زیبایی پشت به او ایستاده بود و ملافه ای را تا می کرد. کوگلماس در
حالی که به آمای زیبا خیره شده بود با خود فکر کرد دیگر این را نمی توانم باور کنم.
این خیلی عجیب است.
من واقعا اینجا هستم. و این هم اوست؟
اما با تعجب برگشت و گفت: «خدای من، مرا ترساندی. تو دیگه کی هستی؟»
او با همان لهجه روان ترجمه انگلیسی کتاب جیبی حرف میزد.
کوگلماس فکر کرد این زن واقعأ عقل را از سر می پراند.
بعد با توجه به این که فهمید اما او را مخاطب قرار داده
گفت: «ببخشید. من سیدنی کوگلماس هستم.
از سیتی کالج، استاد علوم انسانی سی. سی. ان. وای، در حومه شهر.وای خدا!» |
دانلود کتاب ماجرای کوگلماس – وودی آلن
دانلود رایگان کتاب ماجرای کوگلماس – وودی آلن
اما بواری با لوندی لبخند زد و گفت: «چیزی میل دارید؟» |
کوگلماس فکر کرد وای که چه قدر خوشگل است. چه قدر با همسر عجوزهام فرق دارد؛
وسوسہ آئی شدیدی او را فرا گرفت تا بر این موجود رویایی آغوش بگشاید و به او بگوید همان زنی است که
تمام عمر دررؤیاهایش بوده است.
با صدای دورگه ای گفت: «بله، نه، بله باشه.»
اما با لحن شیطنت باری که خیلی پرمعنی بود گفت: «شارل امروز تمام روز منزل نمی یاد.*
بعد از نوشیدن، آنها رفتند تا در روستای زیبای فرانسوی کمی بگردند.
اما در حالی که دست کوگلماس را گرفته بود گفت: «من همیشه در آرزوی غریبه اسرار آمیزی بودم که روزی
ظاهر شود و مرا از یکنواختی زندگی کسالت آور دهاتی نجات بدهد.» |
از کلیسای کوچکی گذشتند. اما زیر لب گفت: «از لباست خیلی خوشم می یاد.
این دور و برها هرگز چنین چیزی ندیده ام. خیلی… خیلی مدرنه.»
کوگلماس با لحن رمانتیکی گفت: «بهش گرم کن می گن. از حراجی خریدم.»
دانلود کتاب ماجرای کوگلماس – وودی آلن
دانلود رایگان کتاب ماجرای کوگلماس – وودی آلن
یک ساعتی زیر درختی لمیدند و در گوش هم پچ پچ کردند و با نگاه به یکدیگر چیزهایی بسیار عمیق و بامعنی گفتند.
بعد کوگلماس بلند شد. تازه یادش آمده بود که باید دافنه را در بلومینگدیل ببیند. به اما گفت: «باید برم.
اما نگران نباش. دوباره برمی گردم.»
اما گفت: «امیدوارم.» |
کوگلماس در اوج خوشی بود. هر دو به خانه برگشتند. او صورت اما را کف دستش گرفت و سپس داد زد:
«خیله خب پرسکی. باید قبل از سه و نیم توبلومینگدیل باشم.»
صدای بامبی به وضوح شنیده شد و کوگلماس باز در بروکلین بود. پرسکی فاتحانه گفت: «خب؟ چی گفتم؟»
دانلود کتاب ماجرای کوگلماس – وودی آلن
دانلود رایگان کتاب ماجرای کوگلماس – وودی آلن
– ببین پرسکی، الان به خاطر قرارم با زن سلیطه ام باید بروم به خیابان لکزینگتن، اما کی می تونم دوباره برم اونجا؟ فردا؟»
– با کمال میل، فقط یک بیست چوقی بیار و راجع به این موضوع به کسی چیزی نگو.
– نه بابا، می خوام حتما به روپرت مرداک خبر بدهم.
کوگلماس یک تاکسی صدا زد و با سرعت به شهر رفت.
از خوش حالی قلبش در سینه نمی گنجید. با خودش گفت: «من عاشق ام، یک راز فوق العاده دارم.»
اما از چیزی که خبر
نداشت این بود که در آن لحظه دانشجویان در کلاس های درس متعدد در سراسر کشور از معلم های شان
می پرسیدند: «این کاراکتر در صفحه ۱۰۰ کیست؟ یک یهودی کچل دارد مادام بواری را می بوسد؟ »
دانلود کتاب ماجرای کوگلماس – وودی آلن
دانلود رایگان کتاب ماجرای کوگلماس – وودی آلن
یک معلم در «سوفالز» در داکوتای جنوبی آهی کشید و فکر کرد، خدایا امان از این بچه ها با ماری جوآنا و ال
سی دی شان. چه چیزهایی که به مخیله شان خطور نمی کند؟
دافنه با عصبانیت گفت: «کجا بودی؟ ساعت چهار و نیمه.» کوگلماس گفت: «تو ترافیک گیر کردم.»
کوگلماس روز بعد به دیدن پرسکی رفت و در عرض چند دقیقه به نحو معجزه آسایی دوباره در ایونویل بود.
اما نمی توانست خوش حالی خود را از دیدن او پنهان کند.
ساعاتی را با هم گذراندند، خندیدند و درباره گذشته متفاوت شان صحبت کردند و کوگلماس با خودش نجوا
کرد: «ای خدا. من ومادام بواری. من که از امتحان انگلیسی سال اول رد شدم!» |
با گذشت ماه ها، کوگلماس بارها پرسکی را دید و رابطه نزدیک و پرشوری با اما بواری پیدا کرد.
روزی کوگلماس به شعبده باز گفت: «مطمئن شو که همیشه قبل از صفحه ۱۲۰ مرا تو کتاب بفرستی،
باید همیشه قبل از این که با این رودلف آشنا بشه او را ببینم.» |
دانلود کتاب ماجرای کوگلماس – وودی آلن
دانلود رایگان کتاب ماجرای کوگلماس – وودی آلن
پرسکی پرسید: «چرا؟ نمی توانی حریف رودلف شوی؟»
– حریف رودلف شوم؟ او از نجیب زاده های زمین دار است. اینها کاری جز لاس زدن با زنها و اسب سواری ندارند.
برای من رودلف مثل یکی از مدل های مردی است که در روزنامه
لباس زن» عکس شان را می اندازند که سرش را هم مثل هلموت برگر اصلاح کرده.
اما برای اما خیلی چیز تحفه ای است.
دانلود کتاب ماجرای کوگلماس – وودی آلن
دانلود رایگان کتاب ماجرای کوگلماس – وودی آلن
– و شوهرش به هیچ چیز شک ندارد؟
– اون در عالم هپروت است. یک پزشک یار بی بو و خاصیت است که با یک رقاص پر شر و شور دمخور شده.
شارل ساعت ده می خوابد در حالی که اما تازه می خواهد کفش های رقصش را پا کند. خب…. بعد می
بینمت.
و بار دیگر کوگلماس وارد کمد شد و بلافاصله به ملک بواری در ایونویل رفت.
به اما گفت: «چه طوری شیرین عسلم؟»
اما آهی کشید و گفت: «اوه، کوگلماس، چه چیزهایی را که نباید تحمل کنم.
دیشب موقع شام حضرت والا وسط دسر خوابش برد. من داشتم با تمام وجوددرباره رستوران ماکسیم و باله
صحبت می کردم که یک باره دیدم صدای خرناس می آید.»
کوگلماس گفت: «اشکالی ندارد، عزیزم. حالا من اینجا هستم.»
کوگلماس در حالی که عطر فرانسوی اما را می بویید با خود فکر کرد که من واقعا استحقاق این را دارم، به
اندازه کافی رنج کشیده ام، به اندازه کافی به روان کاوها پول داده ام.
دانلود کتاب ماجرای کوگلماس – وودی آلن
دانلود رایگان کتاب ماجرای کوگلماس – وودی آلن
آن قدر گشتم که از پا افتادم. این زن جوان و لوند است و من اینجا چند صفحه بعد از لئون و
درست قبل از رودلف هستم. اگر در فصل های درست ظاهر شوم، حتما موفق خواهم شد.
مطمئنا اما به همان اندازه کوگلماس خوشحال بود.
او برای هیجان جان می داد و داستانهای کوگلماس از زندگی شبانه برادوی، ماشین های تندرو وهالیوود و
هنرپیشه هایش، زیبای جوان فرانسوی را مسحور کرده بود.
آن شب اما همان طور که با کوگلماس قدم زنان از کلیسای آبه بورنیسیان می گذشتند،
التماس کنان گفت: «بازم از آ. جی. سیمپسون برام بگو.»
ا – چی بگم؟ این مرد محشره. همه جور رکورد می گذاره. چه حرکاتی، هیشکی به پاش نمی رسه.
اما با حسرت گفت: «و جایزه های اسکار؟ حاضرم همه چیزم را بدهم تا یکی از آنها را بگیرم.»
– اول باید کاندیدا شوی.
– میدانم. خودت توضیح دادی. اما من مطمئنم که می توانم هنرپیشگی کنم. البته، باید یکی دو تا کلاس
بروم. شاید با استراسبرگ، بعد اگر یک آژانس خوب پیدا کنم…
– باید ببینم، باید ببینم. با پرسکی صحبت می کنیم.
دانلود کتاب ماجرای کوگلماس – وودی آلن
دانلود رایگان کتاب ماجرای کوگلماس – وودی آلن
آن شب، بعد از آن که کوگلماس صحیح و سالم به آپارتمان پرسکی برگشت، این فکر را که اما به دیدن او به
نیویورک بیاید، مطرح کرد.
پرسکی گفت: «بگذار درباره اش فکر کنم. شاید بتوانم راهی پیدا کنم. چیزهای عجیب تر از این هم اتفاق
افتاده اند. البته نتوانست هیچ یک از آن موارد را به یاد بیاورد.
آن شب وقتی که کوگلماس دیر به خانه برگشت دافنه بر او غرید: «هیچ معلوم هست کجا همه ش می
گردی؟ نکنه جایی نم کرده ای داری؟»
کوگلماس با خستگی گفت: «آره، درست حدس زدی، منم از اون جورمردها هستم. با لئونارد پاپکن بودم بابا.
داشتیم درباره کشاورزی سوسیالیستی در لهستان صحبت می کردیم. او دیوانه این موضوع است.» |
دانلود کتاب ماجرای کوگلماس – وودی آلن
دانلود رایگان کتاب ماجرای کوگلماس – وودی آلن
دافنه گفت: «باشه ولی تازگی ها عجیب و غریب شده ای. خیلی از من دوری می کنی. لطفا تولد پدرم را
فراموش نکن. روز شنبه.»
کوگلماس در حالی که به طرف حمام میرفت گفت: «اوه، حتما. حتما.»
– همه فامیل من می آیند. دوقلوها را می توانیم ببینیم و پسرخاله هامیش. تو باید با پسرخاله هامیش مؤدب
تر باشی. او از تو خوشش می آید.
کوگلماس در حالی که در حمام را می بست و صدای زنش خفه میشد گفت: «صحیح، دوقلوها!» به در تکیه
داد و نفس عمیقی کشید.
دانلود کتاب ماجرای کوگلماس – وودی آلن
دانلود رایگان کتاب ماجرای کوگلماس – وودی آلن
به خودش گفت تا چند ساعت دیگر دوباره در ایونویل خواهد بود، پیش محبوبش. و
این باره اگر همه چیز خوب پیش می رفت، اما را با خود می آورد.
بعد از ظهر روز بعد، ساعت سه و ریع، پرسکی دوباره مشغول جادوگری بود. کوگلماس خندان و مشتاق در
مقابل اما ظاهر شد. دو تایی چند ساعتی درایونویل با بینه بودند و بعد دوباره سوار کالسکه بواری شدند. به
پیروی از دستورات پرسکی، چشم هایشان را بستند و تا ده شمردند، وقتی چشم های شان را باز کردند،
کالسکه تازه داشت کنار در پهلویی هتل پلازامی ایستاد. کوگلماس همان روز با خوش بینی یک سوئیت در آن
جا رزرو کرده بود. |
دانلود کتاب ماجرای کوگلماس – وودی آلن
دانلود رایگان کتاب ماجرای کوگلماس – وودی آلن
اما در حالی که با خوش حالی دور اتاق خواب می چرخید و از پنجره شهر را تماشا می کرد گفت: «عاشقشما
درست همان طور است که در رویاهایم می دیدم.
آن جا اف. ای.۱ شوارتز است و آن هم سنترال پارک، شری کدام یکی است؟ آها – آن جا فهمیدم، خیلی
محشر است.»
روی تخت خواب جعبه های هالستون و سن لورن بودند. اما یک بسته را باز کرد و یکدست شلوار مخمل سیاه
را در برابر هیکل بی نقصش گرفت.
کوگلماس گفت: «گت و شلوار مال رالف لورن است.
وقتی آن را بپوشی خیلی خوشگل می شوی. بیا شکرپنیر…»
اما در حالی که جلو آینه ایستاده بود فریاد کشید:
«هیچ وقت این قدر خوش حال نبوده ام، بیا بریم بیرون، می خواهم گروه گر»
و گاگنهایم و این یاروجک نیکلسون را که آن قدر حرفش را میزنی ببینم.
دانلود کتاب ماجرای کوگلماس – وودی آلن
دانلود رایگان کتاب ماجرای کوگلماس – وودی آلن
هیچ کدام از فیلم هایش را نشان می دهند؟»
| و در دانشگاه استانفورد پروفسور گفت: «هیچ سر درنمی آورم.
اول یک کاراکتر عجیب به اسم کوگلماس، و حالا اما از کتاب رفته است.
خوب، فکر می کنم چیزی که واقعا یک اثر کلاسیک را مشخص می کند آن است که شما می توانید آن را هزار بار بخوانید و هر بار چیز تازه ای در آن پیدا کنید.»
عشاق تعطیلات آخر هفته خوشی را گذراندند.
کوگلماس به دافنه گفته بود که برای یک سمپوزیوم به بوستن می رود و دوشنبه برخواهد گشت.
دانلود کتاب ماجرای کوگلماس – وودی آلن
دانلود رایگان کتاب ماجرای کوگلماس – وودی آلن
او واما، در حالی که قدر هر لحظه را می دانستند سینما رفتند، در چاینا تاون شام خوردند.
دو ساعت به دیسکو رفتند و موقع خواب یک فیلم سینمایی تماشا کردند. روز یکشنبه تا ظهر خوابیدند، از
سوهو دیدن کردند
و در رستوران الن، آدم های مشهور را تماشا کردند. یکشنبه شب در سوئیت شان با شامپاین خاویار خوردند و
تا صبح حرف زدند.
آن روز صبح موقعی که با تاکسی به آپارتمان پرسکی میرفتند کوگلماس فکر کرد خیلی
شلوغ پلوغ بود ولی ارزشش را داشت.
دانلود کتاب ماجرای کوگلماس – وودی آلن
دانلود رایگان کتاب ماجرای کوگلماس – وودی آلن
نمی توانم او را خیلی این جا بیاورم، اما گه گاه تنوع جالبی در مقایسه
با ایونویل خواهد بود.
در آپارتمان پرسکی، اما وارد کمد شد، جعبه های لباس های تازه اش را دور و برش مرتب گذاشت و با
چشمکی گفت: «دفعه دیگه خونه من.» پرسکی سه ضربه به کمد زد. اتفاقی نیفتاد. سرش را خاراند. دوباره
ضربه زد اما بازهیچ جادویی اتفاق نیفتاد. زیرلب گفت: اما یه اشکالی پیش آمده.»
کوگلماس فریاد کشید: «پرسکی، داری شوخی می کنی! چه طور ممکنه کار نکنه!» – آروم باش، آروم باش.
اما هنوز توی جعبه هستی؟ – بله. پرسکی دوباره ضربه زد، این بار محکم تر. – من هنوز این جام، پرسکی۔ –
می دونم عزیزم. محکم بشین.
دانلود کتاب ماجرای کوگلماس – وودی آلن
دانلود رایگان کتاب ماجرای کوگلماس – وودی آلن
کوگلماس در گوشی گفت: «پرسکی، باید او را برگردانیم. من زن دارم، سه ساعت دیگر کلاس دارم. توی این
اوضاع به جز یک رابطه محتاطانه برای چیز دیگری آمادگی ندارم.»
پرسکی زیرلب گفت: «نمی فهمم. روی این تردستی خیلی می شد حساب کرد.»
اما هیچ کاری نتوانست بکند. به کوگلماس گفت: «یک کمی وقت میبره.باید اوراقش بکنم. بعدا بهت زنگ میزنم.»
کوگلماس اما را در یک تاکسی چپاند و او را به پلازا برگرداند. به زحمت سر وقت به کلاسش رسید. تمام روز
پای تلفن بود و از یک طرف به پرسکی و از طرف دیگر به اما زنگ می زد. شعبده باز به او گفت که ممکن است
چندروزی طول بکشد تا او علت مشکل را پیدا کند.
آن شب دافنه از کوگلماس پرسید: «سمپوزیوم چه طور بود؟»
دانلود کتاب ماجرای کوگلماس – وودی آلن
دانلود رایگان کتاب ماجرای کوگلماس – وودی آلن
کوگلماس در حالی که سیگار را از طرف فیلتردارش روشن می کرد گفت: «عالی، عالیه
– چی شده مثل سگ عصبانی هستی! |
«من؟ هاها، خنده داره. من مثل یک شب تابستانی آرام هستم. فقط می روم قدم بزنم.» آهسته از در
بیرون رفت، یک تاکسی صدا زد و با سرعت به پلازارفت.
اما گفت: «این طوری اصلا خوب نیست. چارلز دلش برام تنگ میشه.»
کوگلماس گفت: «تحمل داشته باش شکرپنیر.» کوگلماس رنگش پریده بود و عرق کرده بود. خداحافظی تندی
با اما کرد و به طرف آسانسور دوید، از یک باجه تلفن در راهروی
و..
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.