نمایش
دانلود کتاب شازده کوچولو – آنتوان دو سنت اگزوپری
دانلود رایگان کتاب شازده کوچولو – آنتوان دو سنت اگزوپری
دانلود کتاب شازده کوچولو – آنتوان دو سنت اگزوپری – دانلود رایگان کتاب شازده کوچولو – آنتوان دو سنت اگزوپری – علم افشا
شازده کوچولو
اثر آنتوان دو سنت اگزوبری
برگردان احمد شاملو
اهدانامجه ۱- یک بار شش سالم که بود…
– این جوری بود که روزگارم تو تنهایی می گذشت… ۲- خیلی طول کشید تا توانستم بفهمم از کجا آمده… ۴-
به این ترتیب از یک موضوع خیلی مهم دیگر هم سر در آوردم…
۵- هر روزی که می گذشت از اخترک و از فکر
عزیمت و از سفر و این حرفها…
دانلود کتاب شازده کوچولو – آنتوان دو سنت اگزوپری
دانلود رایگان کتاب شازده کوچولو – آنتوان دو سنت اگزوپری
۶- أخ، شهریار کوچولو! این جوری بود که من کم کمک از زندگی محدود و
دلگیر تو… V- روز پنجم باز سر گوسفند از یک راز دیگر زندگی شهریار کوچولو سر در آوردم…
۸- راه شناختن
آن گل را خیلی زود پیدا کردم… ۹- گمان کنم شهریار کوچولو برای فرارش از مهاجرت پرنده های وحشی
استفاده کرد… ۱۰- خودش را در منطقوی اخترکهای ۳۲۵، ۳۲۶، ۳۲۷، ۲۲۸، ۳۲۹ و ۳۳۰ دید… ۱۱ – اخترک دوم
مسکن ادم خود پسندی بود… ۱۲ – تو اخترک بعدی میخواره ای می نشست…
پ۱۳ – اخترک چهارم اخترک
مرد تجارت بیشه بود… ۱۴ – اخترک پنجم چیز غریبی بود. از همهی اخترک های دیگر کوچکتر بود… ۱۵ –
اخترک ششم اخترکی بود ده بار فراخ تر، و أقابیره ای توش بود…
۱۶ – لاجرم، زمین، سیارہی هفتم شد…
دانلود کتاب شازده کوچولو – آنتوان دو سنت اگزوپری
دانلود رایگان کتاب شازده کوچولو – آنتوان دو سنت اگزوپری
۱۷ – آدمی که اهل اظهار لحیه باشد بفهمی نفهمی می افتد به چاخان کردن…
۱۸ – شهریار کوچولو کویر را از
پاشنه درکرد و جز یک گل به هیچی برنخورد…
۱۹ – از کوه بلندی بالا رفته… ۲۰- اما سرانجام، بعد از مدتها راه
رفتن از میان ریگها و صخره ها و برف ها به جاده ای برخورد…
۲۱ – آن وقت بود که سر و کله روباه پیدا شد…
۲۲ – شهریار کوچولو گفته: سلام. سوزنبان گفت: سلام…
۲۲ – شهریار کوچولو گفته: سلام! بیله ور گفت:
سلام… ۲۴ – هشتمین روز خرابی هواپیمام تو کویر بود… م
۲۵ – شهریار کوچولو درآمد که: – آدمها!… ۲۶-
کنار چاه دیوار سنگی مخروبه ای بود… ۲۷ – شش سال گذشته است و من هنوز بابت این قضیه جایی لب تر
نکرده ام…
دانلود کتاب شازده کوچولو – آنتوان دو سنت اگزوپری
دانلود رایگان کتاب شازده کوچولو – آنتوان دو سنت اگزوپری
اهدانامچه
به لئون ورث Leon Werth
از بچه ها عذر می خواهم که این کتاب را به یکی از بزرگترها هدیه کرده ام. برای این کار یک دلیل حسابی
دارم: این «بزرگتر» بهترین دوست من تو همه دنیا است. یک دلیل دیگرم هم آن که این بزرگتر» همه چیز را
می تواند بفهمد تا کتابهایی را که برای بچه ها نوشته باشند.
عذر سومم این است که این بزرگتر» تو فرانسه
زندگی می کند و آنجا گشنگی و تشنگی می کشد و سخت محتاج دلجویی است. اگر همه ی این عذرها
کافی نباشد اجازه می خواهم این کتاب را تقدیم آن بچه ای کنم که این آدم بزرگ یک روزی بوده.
آخر هر آدم
بزرگی هم روزی روزگاری بچهای بوده (گیرم کمتر کسی از آنها این را به یاد می آورد). بس من هم اهدانامجه
ام را به این شکل تصحیح می کنم:
به لئون ورث
موقعی که پسربچه بود
دانلود کتاب شازده کوچولو – آنتوان دو سنت اگزوپری
دانلود رایگان کتاب شازده کوچولو – آنتوان دو سنت اگزوپری
آنتوان دو سنت اگزوپری من هم برگردان فارسی این شعر بزرگ را به دو بچهی دوست داشتنی دیگر تقدیم
می کنم: دکتر جهانگیر کازرونی و دکتر محمدجواد گلبن
احمد شاملو
یک بار شش سالم که بود تو کتابی به اسم قصه های واقعی که دربارهی جنگل یکر نوشته شده بود- تصویر
محشری دیدم از یک مار بوآ که داشت حیوانی را می بلعید. آن تصویر یک چنین چیزی بود:
تو کتاب آمده بود که: «مارهای بوآ شکارشان را همین جور درسته قورت می دهند. به این که بجوندش. بعد
دیگر نمی توانند از جا بجنبند و تمام شش ماهی را که هضمش طول می کشد می گیرند می خوابند».
این را که خواندم، راجع به چیزهایی که تو جنگل اتفاق می افتد کلی فکر کردم و دست آخر توانستم با یک
مداد رنگی اولین نقاشیم را از کار درآرم. یعنی نقاشی شمارہی یکم را که این جوری بود:
دانلود کتاب شازده کوچولو – آنتوان دو سنت اگزوپری
دانلود رایگان کتاب شازده کوچولو – آنتوان دو سنت اگزوپری
شاهکارم را نشان بزرگتر ها دادم و برسیدم از دیدنش ترس تان بر می دارد؟ جوابم دادند: چرا که باید آدم را بترساند؟
نقاشی من کلاه نبود، یک مار بوآ بود که داشت یک فیل را هضم می کرد. آن وقت برای فهم بزرگترها
برداشتم توی شکم بوا را کشیدم. آخر همیشه باید به آنها توضیحات داد. نقاشی دومم این جوری بود:
بزرگترها بم گفتند کشیدن مار برای باز یا بسته را بگذارم کنار و عوضش حواسم را بیشتر جمع جغرافی و
تاریخ و حساب و دستور زبان کنم. و این جوری شد که تو شش سالگی دور کار ظریف نقاشی را قلم گرفتم.
دانلود کتاب شازده کوچولو – آنتوان دو سنت اگزوپری
دانلود رایگان کتاب شازده کوچولو – آنتوان دو سنت اگزوپری
از
این که نقاشی شماره ی یک و نقاشی شمارہی دوام بخشان نگرفت، دلسرد شده بودم. بزرگترها اگر به
خودشان باشد هیچ وقت نمی توانند از چیزی سر درآرند. برای بچه ها هم خسته کننده است که همین جور
مدام هر چیزی را به آنها توضیح بدهند
ناچار شدم برای خودم کار دیگری پیدا کنم و این بود که رفتم خلبانی یاد گرفتم. بگویی نگویی تا حالا به همه
جای دنیا پرواز کرده ام و راستی راستی جغرافی خیلی بم خدمت کرده. می توانم به یک نظرچین و اریزونا را
از هم تمیز بدهم. اگر آدم تو دل شب سرگردان شده باشد جغرافی خیلی به دادش می رسد.
از این راه
است که من تو زندگیم با گروه گروه آدمهای حسابی برخورد داشته ام. پیش خیلی از بزرگترها زندگی کرده ام
و آنها را از خیلی نزدیک دیده ام گیرم این موضوع باعث نشده در باره ی آنها عقیده ی بهتری پیدا کنم.
دانلود کتاب شازده کوچولو – آنتوان دو سنت اگزوپری
دانلود رایگان کتاب شازده کوچولو – آنتوان دو سنت اگزوپری
هر وقت یکی شان را گیر آورده ام که یک خرده روشن بین به نظرم آمده با نقاشی شماره ی یکم که هنوز هم
دارمش متکش زده ام ببینم راستی راستی چیزی بارش هست یا نه. اما او هم طبق معمول در جوابم در
آمده که: «این یک کلاه است».
آن وقت دیگر من هم نه از مارهای بوا باش اختلاط کرده ام نه از جنگل های
بکر دست نخورده نه از ستاره ها. خودم را تا حد او آورده ام پایین و باش از بریج و گلف و سیاست و انواع کرات
حرف زده ام. او هم از این که با یک چنین شخص معقولی آشنایی به هم رسانده سخت خوش وقت شده.
دانلود کتاب شازده کوچولو – آنتوان دو سنت اگزوپری
دانلود رایگان کتاب شازده کوچولو – آنتوان دو سنت اگزوپری
این جوری بود که روزگارم تو تنهایی می گذشت بی این که راستی راستی یکی را داشته باشم که باش دو
کلمه حرف بزنم، تا این که زد و شش سال پیش در کویر صحرا حادثه یی برایم اتفاق افتاد؛
یک چیز موتور
هواپیمایم شکسته بود و چون نه تعمیرکاری همراهم بود نه مسافری یکه و تنها دست به کار شدم تا از پس
چنان تعمیر مشکلی برآیم. مسالهی مرگ و زندگی بود. آبی که داشتم زورکی هشت روز را کفاف می داد.
شب اول را هزار میل دورتر از هر آبادی مسکونی رو ماسهها به روز آوردم برت افتاده تر از هر کشتی
شکستهیی که وسط اقیانوس به تخته پاره یی چسبیده باشد.
بس لابد می توانید حدس بزنید چه جور هاج و
واج ماندم وقتی کلهی آفتاب به شنیدن صدای ظریف عجیبی که گفت: «بی زحمت یک بره برام بکش!» از خواب پریدم. -ها؟ -یک بره برام بکش…
دانلود کتاب شازده کوچولو – آنتوان دو سنت اگزوپری
دانلود رایگان کتاب شازده کوچولو – آنتوان دو سنت اگزوپری
چنان از جا جستم که انگار صاعقه بم زده. خوب که چشمهام را مالیدم و نگاه کردم آدم کوچولوی بسیار
عجیبی را دیدم که با وقار تمام تو نخ من بود.
این بهترین شکلی است که بعد ها توانستم از او در آرم، گیرم
البته آنچه من کشیده ام کجا و خود او کجا! تقصیر من چیست؟
بزرگتر ها تو شش سالگی از نقاشی دلسردم
کردند و جز برای باز و بسته یاد نگرفتم چیزی بکشم با چشمهایی که از تعجب گرد شده بود به این حضور
ناگهانی خیره شدم.
دانلود کتاب شازده کوچولو – آنتوان دو سنت اگزوپری
دانلود رایگان کتاب شازده کوچولو – آنتوان دو سنت اگزوپری
یادتان نرود که من از نزدیکترین آبادی مسکونی هزار میل فاصله داشتم و این آدمیزاد کوچولوی من هم اصلا
به نظر نمی آمد که راه گم کرده باشد یا از خستگی دم مرگ باشد یا از گشنگی دم مرگ باشد یا از تشنگی
دم مرگ باشد یا از وحشت دم مرگ باشد.
هیچ چیزش به بچه یی نمی برد که هزار میل دور از هر آبادی
مسکونی تو دل صحرا گم شده باشد.
وقتی بالاخره صدام در آمد، گفتم: – آخه… تو این جا چه می کنی؟ و آن وقت او خیلی آرام، مثل یک چیز
خیلی جدی، دوباره در آمد که: – بی زحمت واسه ی من یک بره بکش. آدم وقتی تحت تاثیر شدید رازی قرار
گرفت جرات نافرمانی نمی کند.
دانلود کتاب شازده کوچولو – آنتوان دو سنت اگزوپری
دانلود رایگان کتاب شازده کوچولو – آنتوان دو سنت اگزوپری
گرچه تو آن نقطهی هزار میل دورتر از هر آبادی مسکونی و با قرار داشتن در
معرض خطر مرگ این نکته در نظرم بی معنی جلوه کرد باز کاغذ و خودنویسی از جیبم در اوردم اما تازه یادم
آمد که آنچه من یاد گرفته ام بیشتر جغرافیا و تاریخ و حساب و دستور زبان است،
و با کج خلقی مختصری به
آن موجود کوچولو گفتم نقاشی بلد نیستم. بم جواب داد: عیب ندارد، یک بره برام بکش.
از آنجایی که هیچ وقت تو عمرم بره نکشیده بودم یکی از آن دو تا نقاشی ای را که بلد بودم برایش کشیدم.
آن برای بسته را. ولی چه پکهای خوردم وقتی آن موجود کوچولو در آمد که: «نه! نه! فیل تو شکم یک بوا
نمی
خواهم. بوآ خیلی خطرناک است فیل جا تنگ کن. خانهی من خیلی کوچولوست، من یک بره لازم دارم. برام
ایک برہ بکش.
دانلود کتاب شازده کوچولو – آنتوان دو سنت اگزوپری
دانلود رایگان کتاب شازده کوچولو – آنتوان دو سنت اگزوپری
خب، کشیدم با دقت نگاهش کرد و گفت:
-نه! این که همین حالاش هم حسابی مریض است.
یکی دیگر بکش. -کشیدم لبخند با نمکی زد و در نهایت گذشته گفت:
خودت که می بینی… این بره نیست، قوچ است. شاخ دارد نه… باز نقاشی را عوض کردم
آن را هم مثل قبلی ها رد کرد: – این یکی خیلی بیر است…
من یک بره می خواهم که مدت ها عمر کند…
باری چون عجله داشتم که موتورم را پیاده کنم رو بی حوصلگی جعبهای کشیدم که دیواره اش سه تا سوراخ
امر
داشت، و از دهنم پرید که: این یک جعبه است. بره ای که می خواهی این تو است.
دانلود کتاب شازده کوچولو – آنتوان دو سنت اگزوپری
دانلود رایگان کتاب شازده کوچولو – آنتوان دو سنت اگزوپری
و چه قدر تعجب کردم از این که دیدم داور کوچولوی من قیافه اش از هم باز شد و گفت: – آها… این درست
همان چیزی است که می خواستم! فکر میکنی این بره خیلی علف بخواهد؟ چطور مگر؟
– آخر جای من
خیلی تنگ است… -هر چه باشد حتما بسش است. برایی که بت داده ام خیلی کوجولوست. – آن قدرهاهم
کوچولو نیست… إه! گرفته خوابیده…
و این جوری بود که من با شهریار کوچولو آشنا شدم.
خیلی طول کشید تا توانستم بفهمم از کجا آمده. شهریار کوچولو که مدام مرا سوال پیچ می کرد خودش انگار
هیچ وقت سوالهای مرا نمی شنید.
فقط چیزهایی که جسته گریخته از دهنش می برید کم کم همه چیز را
به من آشکار کرد. مثلا اول بار که هواپیمای مرا دید (راستی من هواپیما نقاشی نمی کنم، سختم است.)
ازم پرسید:
دانلود کتاب شازده کوچولو – آنتوان دو سنت اگزوپری
دانلود رایگان کتاب شازده کوچولو – آنتوان دو سنت اگزوپری
این چیز چیه؟ -این «چیز» نیست: این پرواز می کند. هواپیماست. هواپیمای من است.
و از این که به اش می فهماندم من کسی امر که پرواز می کنم به خود می بالیدم. حیرت زده گفت: چی؟ تو
از آسمان افتاده ای؟ با فروتنی گفتم: -اره. گفت: اوه، این دیگر خیلی عجیب است!
| و چنان قهقههی
ملوسی سر داد که مرا حسابی از جا در برد. راستش من دلم می خواهد دیگران گرفتاری هایم
را جدی بگیرند. خنده هایش را که کرد گفت: خب، پس تو هم از آسمان می آیی! اهل کدام سیاره ای؟
بفهمی نفهمی نور مبهمی به معمای حضورش تابید. یکهو پرسیدم:
پس تو از یک سیارهی دیگر آمدهای؟ آرام سرش را تکان داد بی این که چشم از هواپیما بردارد. اما جوابم را
نداد، تو نخ هواپیما رفته بود و آرام آرام سر تکان می داد.
گفت: هر چه باشد با این نباید از جای خیلی دوری
امده باشی…
دانلود کتاب شازده کوچولو – آنتوان دو سنت اگزوپری
دانلود رایگان کتاب شازده کوچولو – آنتوان دو سنت اگزوپری
مدت درازی تو خیال فرو رفت، بعد بره اش را از جیب در آورد و محو تماشای آن گنج گرانبها شد.
فکر می کنید از این نیمچه اعتراف «سیارهی دیگر« او چه هیجانی به من دست داد؟ زیر باش نشستم که
حرف بیشتری از زبانش بکشم -تو از کجا می آیی آقا کوچولوی من؟
خانه ات کجاست؟ برای مرا می خواهی
کجا ببری؟ مدتی در سکوت به فکر فرورفت و بعد در جوابم گفت: -حسن جعبه ای که بم داده ای این است که
شبها می تواند خانه اش بشود. -معلوم است…
اما اگر بچه ی خوبی باشی یک ریسمان همیت می دهم که
روزها بیندیش. یک ریسمان با یک میخ طویله…
دانلود کتاب شازده کوچولو – آنتوان دو سنت اگزوپری
دانلود رایگان کتاب شازده کوچولو – آنتوان دو سنت اگزوپری
انگار از پیشنهادم جا خورد، چون که گفت:
ببندمش؟ چه فکر ها! – آخر اگر نبندیش راه می افتد می رود گم می شود.
دوست کوچولوی من دوباره غش
غش خنده را سر داد: -مگر کجا می تواند برود؟ خدا می داند.
راست شکمش را می گیرد و می رود… بگذار
برود…اوه، خانهی من آنقدر کوچک است!
| و شاید با یک خرده اندوه در آمد که: -یک راست هم که بگیرد برود
جای دوری نمی رود…
دانلود کتاب شازده کوچولو – آنتوان دو سنت اگزوپری
دانلود رایگان کتاب شازده کوچولو – آنتوان دو سنت اگزوپری
به این ترتیب از یک موضوع خیلی مهم دیگر هم سر در آوردم: این که سیارهی او کمی از یک خانهی
معمولی بزرگتر بود. این نکته آنقدرها به حیرتم نینداخت.
می دانستم گذشته از سیاره های بزرگی مثل زمین
و کیوان و تیر و ناهید که هرکدام برای خودشان اسمی دارند،
صدها سیاره ی دیگر هم هست که بعضی
شان از بس
دانلود کتاب شازده کوچولو – آنتوان دو سنت اگزوپری
دانلود رایگان کتاب شازده کوچولو – آنتوان دو سنت اگزوپری
کوچکند با دوربین نجومی هم به هزار زحمت دیده می شوند و هرگاه اخترشناسی یکیشان را کشف کند به
جای اسم شماره ای به اش می دهد. مثلا اسمش را می گذارد «اخترک ۳۲۵۱».
دلایل قاطعی دارم که ثابت می کند شهریار کوچولو از اخترک ب۶۱۲ آمده بود.
این اخترک را فقط یک بار به سال ۱۹۰۹ یک اخترشناس ترک توانسته بود ببیند
که تو یک کنگرهی بین المللی نجوم هم با کشفش هیاهوی زیادی به راه |
انداخت اما واسه خاطر لباسی که تنش بود هیچ کس
حرفش را باور نکرد.
دانلود کتاب شازده کوچولو – آنتوان دو سنت اگزوپری
دانلود رایگان کتاب شازده کوچولو – آنتوان دو سنت اگزوپری
آدم بزرگها این جوری اند!
بخت اخترک ب۶۱۳ زد و، ترک مستبدی ملتش را به ضرب دگنک وادار به پوشیدن لباس اروپایی ها کرد.
اخترشناس به سال ۱۹۲۰ دوباره، و این بار با سرو وضع آراسته برای
کشفش ارائهی دلیل کرد و این بار همه
* *
دانلود کتاب شازده کوچولو – آنتوان دو سنت اگزوپری
دانلود رایگان کتاب شازده کوچولو – آنتوان دو سنت اگزوپری
*
جانب او را گرفتند. به خاطر آدم بزرگهاست که من این جزئیات را در باب اخترکو ب۶۱۲ برای تان نقل می کنم یا
شماره اش را می گویم چون که آنها عاشق عدد و رقماند.
وقتی با آنها از یک دوست تازه تان حرف بزنید هیچ
وقت از تان درباره ی چیزهای اساسی اش سوال نمی کنند که هیچ وقت نمی پرسند «آهنگ صداش چطور
است؟ چه بازیهایی را بیشتر دوست دارد؟
پروانه جمع می کند یا نه؟» می پرسند: «چند سالش است؟ چند تا
برادر دارد؟ وزنش چه قدر است؟ پدرش چوقدر حقوق می گیرد؟»
و تازه بعد از این سوال ها است که خیال می
کنند طرف را شناخته اند.
اگر به آدم بزرگها بگویید یک خانوی قشنگ دیدم از آجر قرمز که جلو پنجره هاش غرق شمعدانی و بامش پر از
کبوتر بود محال است بتوانند مجسمش کنند. باید حتما بهشان گفت یک خانهی صد میلیون تومنی دیدم تا
صداشان بلند بشود که: – وای چه قشنگ! |
دانلود کتاب شازده کوچولو – آنتوان دو سنت اگزوپری
دانلود رایگان کتاب شازده کوچولو – آنتوان دو سنت اگزوپری
یا مثلا اگر بهشان بگویید «دلیل وجود شهریار کوچولو این که تودل برو بود و می خندید و دلش یک بره می
خواست و بره خواستن، خودش بهترین دلیل وجود داشتن هر کسی است»
شانه بالا می اندازند و باتان مثل
بچها رفتار می کنند! اما اگر بهشان بگویید «سیاره ای که ازش آمده بود اخترک ب۶۱۲ است» بی معطلی
قبول می کنند و دیگر هزار جور چیز ازتان نمی برسند.
این جوری اند دیگر نباید ازشان دلخور شد. بچه ها باید
نسبت به آدم بزرگها گذشت داشته باشند.
دانلود کتاب شازده کوچولو – آنتوان دو سنت اگزوپری
دانلود رایگان کتاب شازده کوچولو – آنتوان دو سنت اگزوپری
اما البته ماها که مفهوم حقیقی زندگی را درک می کنیم می خندیم به ریش هرچه عدد و رقم است! چیزی
که من دلم می خواست این بود که این ماجرا را مثل قصهی پریا نقل کنم.
دلم می خواست بگویم: «یکی بود
یکی نبود. روزی روزگاری به شهریار کوچولو بود که تو اخترکی زندگی می کرد همه اش یه خورده از خودش
بزرگتر و واسه خودش بی دوست همزبونی میگشت…»،
آن هایی که مفهوم حقیقی زندگی را درک کرده اند
دانلود کتاب شازده کوچولو – آنتوان دو سنت اگزوپری
دانلود رایگان کتاب شازده کوچولو – آنتوان دو سنت اگزوپری
واقعیت قضیه را با این لحن بیشتر حس می کنند. آخر من دوست ندارم کسی کتابم را سرسری بخواند. خدا
می داند با نقل این خاطرات چه بار غمی روی دلم می نشیند.
شش سالی می شود که دوستم با بره اش
رفته. این که این جا می کوشم او را وصف کنم برای آن است که از خاطرم نرود.
فراموش کردن یک دوست
خیلی غم انگیز است. همه کس که دوستی ندارد.
من هم می توانم مثل آدم بزرگها بشوم که فقط اعداد و
ارقام چشمشان را می گیرد. و باز به همین دلیل است که رفته ام یک جعبه رنگ و چند تا مداد خریده ام.
دانلود کتاب شازده کوچولو – آنتوان دو سنت اگزوپری
دانلود رایگان کتاب شازده کوچولو – آنتوان دو سنت اگزوپری
تو سن و سال من واسه
کسی که جز کشیدن یک برای باز یا یک برای بسته هیچ کار دیگری نکرده و تازه آن هم در شش سالگی۔
دوباره به نقاشی رو کردن از آن حرف هاست! البته تا آنجا که بتوانم سعی می کنم چیزهایی که می کشم تا
حد ممکن شبیه باشد. گیرم به موفقیت خودم اطمینان چندانی ندارم.
یکیش شبیه از آب در می آید یکیش
نه. سر قد و قواره اش هم حرف است.
دانلود کتاب شازده کوچولو – آنتوان دو سنت اگزوپری
دانلود رایگان کتاب شازده کوچولو – آنتوان دو سنت اگزوپری
یک جا زیادی بلند درش آورده ام یک جا زیادی کوتاه از رنگ لباسش
هم مطمئن نیستم. خب، رو حدس و گمان بیش رفته ام؛ کاچی به ز هیچی.
و دست آخر گفته باشم که تو
بعض جزئیات مهمترش هم دچار اشتباه شده ام. اما در این مورد دیگر باید ببخشید دوستم زیر بار هیچ جور
شرح و توصیفی نمی رفت. شاید مرا هم مثل خودش می بنداشت.
اما از بخت بد، دیدن برها از پشت جعبه
از من بر نمی اید نکند من هم یک خرده به آدم بزرگها رفته امر؟ «باید پیر شده باشم».
دانلود کتاب شازده کوچولو – آنتوان دو سنت اگزوپری
دانلود رایگان کتاب شازده کوچولو – آنتوان دو سنت اگزوپری
هر روزی که می گذشت از اخترک و از فکر عزیمت و از سفر و این حرف ها چیزهای تازه ای دستگیرم می
شد که همه اش معلول بازتاب های اتفاقی بود. و از همین راه بود که روز سوم از ماجرای تلخ بائوباب ها
سردرآوردم.
این بار هم بره باعثش شد، چون شهریار کوچولو که انگار سخت دودل مانده بود ناگهان ازم پرسید: -بروها بتهها
را هم می خورند دیگر، مگر نه؟ – آره. همین جور است. -اخ! چه خوشحال شدم!
نتوانستم بفهمم این موضوع که بره ها بوته ها را هم می خورند اهمیتش
کجاست اما شهریار کوچولو درآمد
که: – پس لابد بائوباب ها را هم می خورند دیگر؟
دانلود کتاب شازده کوچولو – آنتوان دو سنت اگزوپری
دانلود رایگان کتاب شازده کوچولو – آنتوان دو سنت اگزوپری
من برایش توضیح دادم که بائوباب بته نیست. درخت است و از ساختمان یک معبد هم گنده تر، و اگر یک گله
فیل هم با خودش ببرد حتا یک درخت بائوباب را هم نمی توانند بخورند.
از فکر یک گله فیل به خنده افتاد و
گفت: باید چیدشان روی هم اما با فرزانگی تمام متذکر شد که: – بائوباب هم از بتگی شروع می کند به بزرگ
شدن.
درست است. اما نگفتی چرا دلت می خواهد بروهایت نهال های بائوباب را بخورند؟ | گفت: -ر! معلوم است؟
و این را چنان گفت که انگار موضوع از آفتاب هم روشن تر است؛ منتها من برای این که به تنهایی از این راز سر
در آرم ناچار شدم حسابی کله را به کار بیندازم.
دانلود کتاب شازده کوچولو – آنتوان دو سنت اگزوپری
دانلود رایگان کتاب شازده کوچولو – آنتوان دو سنت اگزوپری
راستش این که تو اخترکی شهریار کوچولو هم مثل سیارات دیگر هم گیاه خوب به هم می رسید هم گیاه بد.
یعنی هم تخم خوب گیاههای خوب به هم می رسید، هم تخم بد گیاههای بد.
اما تخم گیاهها نامریی اند.
آنها تو حرم تاریک خاک به خواب می روند تا یکی شان هوس بیدار شدن به سرش بزند.
آن وقت کش و قوسی
می آید و اول با کم رویی شاخکی باریک خوشگل و بیازاری به طرف خورشید می دواند.
اگر این شاخک
شاخک تربچهای گل سرخی چیزی باشد می شود گذاشت برای خودش رشد کند اما اگر گیاه بدی باشد آدم
باید به مجردی که دستش را خواند ریشه کنش کند.
دانلود کتاب شازده کوچولو – آنتوان دو سنت اگزوپری
دانلود رایگان کتاب شازده کوچولو – آنتوان دو سنت اگزوپری
باری، تو سیارهی شهریار کوچولو گیاه تخمههای وحشتناکی به هم می رسید.
یعنی تخم درخت بائوباب که
خاک سیاره حسابی ازشان لطمه خورده بود. بائوباب هم اگر دیر به اش برسند
دیگر هیچ جور نمی شود
حریفش شد: تمام سیاره را می گیرد و با ریشه هایش سوراخ سوراخش می کند
و اگر سیاره خیلی کوچولو
باشد و بائوباب ها خیلی زیاد باشند پاک از هم متلاشیش می کنند
دانلود کتاب شازده کوچولو – آنتوان دو سنت اگزوپری
دانلود رایگان کتاب شازده کوچولو – آنتوان دو سنت اگزوپری
شهریار کوچولو بعدها یک روز به من گفت: «این، یک امر انضباطی استا، صبح به صبح بعد از نظافتی خود باید
با دقت تمام به نظافتی اخترک برداخت. آدم باید خودش را مجبور کند
که به مجرد تشخیص دادن بائوبابها از
بتههای گل سرخ که تا کوچولواند عین هماند با دقت ریشه کن شان بکند.
کار کسل کننده ای هست اما هیچ
مشکل نیست.»
دانلود کتاب شازده کوچولو – آنتوان دو سنت اگزوپری
دانلود رایگان کتاب شازده کوچولو – آنتوان دو سنت اگزوپری
یک روز هم بم توصیه کرد سعی کنم هر جور شده یک نقاشی حسابی از کار درآرم که بتواند قضیه را به
بچههای سیاره من هم حالی کند. گفت اگر یک روز بروند سفر ممکن است به دردشان بخورد.
بارهای وقتها
پشت گوش انداختن کار ایرادی ندارد اما اگر برای بائوباب در میان باشد گاو آدم می زاید.
اخترکی را سراغ دارم
که یک تنبل باشی ساکنش بود و برای کندن سه تا نهال بائوباب امروز و فردا کرد….
آن وقت من با استفاده از چیزهایی که گفت شکل آن اخترک را کشیدم.
هیچ دوست ندارم اندرزگویی کنم. اما خطر بائوبابها آنقدر کم شناخته شده و سر راه کسی که تو چنان
اخترکی سرگیدان بشود آن قدر خطر به کمین نشسته که این مرتبه را از رویهی همیشگی
خودم دست بر
می دارم و می گویم: «بچهها! هوای بائوباب ها را داشته باشید!»
دانلود کتاب شازده کوچولو – آنتوان دو سنت اگزوپری
دانلود رایگان کتاب شازده کوچولو – آنتوان دو سنت اگزوپری
اگر من سر این نقاشی این همه به خودم فشار آورده ام فقط برای آن بوده که دوستانم را متوجه خطری کنم
که از مدت ها پیش بیخ گوش شان بوده و مثل خود من ازش غافل بوده اند. درسی که با این نقاشی داده ام
به
زحمتش می ارزد. حالا ممکن است شما از خودتان بپرسید: «پس چرا هیچ کدام از بقیهی نقاشی های این
کتاب هیبت تصویر بائوباب ها را ندارد؟» خب، جوابش خیلی ساده است:
من زور خودم را زده ام اما نتوانسته
ام از کار درشان بیاورم. اما عکس بائوبابها را که می کشیدم احساس می کردم قضیه خیلی فوریت دارد و به
این دلیل شور برم داشته بود.
أخ، شهریار کوچولو! این جوری بود که من کم کمک از زندگی محدود و دلگیر تو سر در آوردم.
تا مدت ها تنها
سرگرمی تو تماشای زیبایی غروب آفتاب بوده. به این نکتهی تازه صبح روز چهارم بود که پی بردم؛ یعنی
وقتی که به من گفتی: غروب آفتاب را خیلی دوست دارم. برویم فرورفتن آفتاب را تماشا کنیم…
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.