نمایش
دانلود کتاب بوستان – سعدی شیرازی
دانلود رایگان کتاب بوستان سعدی شیرازی
دانلود کتاب بوستان – سعدی شیرازی – دانلود رایگان کتاب بوستان سعدی شیرازی – علم افشا
بوستان
شیخ مصلح الدین سعدی
سر آغاز
به نام خدایی که جان آفرید………………سخن گفتن اندر زبان آفرید
خداوند بخشندهی دستگیری…………….. کریم خطا بخش پوزش پذیر
عزیزی که هر کز درش سر بتافت…….. به هر در که شد هیچ عزت نیافت
سر پادشاهان گردن فراز………………. به درگاه او بر زمین نیاز
نه گردن کشان را بگیرد بفور……………نه عذرآوران را براند بجور
وگر خشم گیرد به کردار زشت…………چو بازآمدی ماجرا در نوشت
دو کونش یکی قطره در بحر علمی……… گنه بیند و پرده پوشد بحلم
اگر با پدر جنگ جوید کسی……………. پدر بی گمان خشم گیرد بسی
وگر خویش راضی نباشد ز خویش……… چو بیگانگانش براند ز پیش
وگر بنده چابک نباید به کاری……………عزیزش ندارد خداوندگار
وگر بر رفیقان نباشی شفیق……………. بفرسنگ بگریزد از تو رفیق
وگر ترک خدمت کند لشکری………….. شود شاه لشکرکش از وی بری
ولیکن خداوند بالا و پست …………… به عصیان در زرق بر کس نبست
ادیم زمین، سفرهی عام اوست…………. چه دشمن بر این خوان یغما، چه دوست
وگر بر جفا پیشه بشتافتی۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰… که از دست قهرش امان یافتی؟
بری، ذاتش از تهمت ضد و جنس ……….غنی، ملکش از طاعت جن و انس
دانلود کتاب بوستان – سعدی شیرازی
دانلود رایگان کتاب بوستان سعدی شیرازی
پرستار امرش همه چیز و کس۱۰۰۰۰۰۰۰۰۰… بنی آدم و مرغ و مور و مگس
چنان پهن خوان کرم گسترد……………. که سیمرغ در قاف قسمت خورد
مر او را رسد کبریا و منی……………. که ملکش قدیم است و ذاتش غنى
یکی را به سر برنهد تاج بخت ……… یکی را به خاک اندر آرد ز تخت
کلاه سعادت یکی بر سرش……………….. گلیم شقاوت یکی در برش
گلستان کند آتشی بر خلیل ………… گروهی بر آتش برد ز آب نیل
گر آن است، منشور احسان اوست…………وراین است، توقیع فرمان اوست
پس پرده بیند عملهای بده………….. همو پرده پوشد به آلای خود
به تهدید اگر برکشد تیغ حکم………. بمانند کروبیان صم و بکم
وگر در دهد یک صلای کرم……….. عزازیل گوید نصیبی برم
به درگاه لطف و بزرگیش بره………. بزرگان نهاده بزرگی ز سر
فروماندگان را به رحمت قریب…….. تضرع کتان را به دعوت مجیب
بر احوال نابوده، علمش بصیر۰۰۰۰۰۰۰۰ بر اسرار ناگفته، لطفش خبیر
دانلود کتاب بوستان – سعدی شیرازی
دانلود رایگان کتاب بوستان سعدی شیرازی
به قدرت، نگهدار بالا و شیب…….خداوند دیوان روز حسیب
نه مستغنی از طاعتش پشت کس ……. نه بر حرف او جای انگشت کس
قدیمی نکوکار نیکی پسند………. به کلک قضا در رحم نقش بند
از مشرق به مغرب مه و آفتاب…….. روان کرد و گسترد گیتی بر آب
زمین از تب لرزه آمد ستوه…….. فرو کوفت بر دامنش میخ کوه
دهد نطفه را صورتی چون پری……. که کردهست بر آب صورتگری؟
نهد لعل و فیروزه در صلب سنگ……. گل لعل در شاخ پیروزه رنگ
ز ابر افگند قطره ای سوی یم۱۰۰۰۰۰ ز صلب اوفتد نطفه ای در شکم
از آن قطره لولوی لالا کند…….. وز این، صورتی سرو بالا کند
بر او علم یک ذره پوشیده نیست. …………… که پیدا و پنهان به نزدش یکیست
مهیا کن روزی مار و مووه ……. وگر چند بی دست و پایند و زور
دانلود کتاب بوستان – سعدی شیرازی
دانلود رایگان کتاب بوستان سعدی شیرازی
به امرش وجود از عدم نقش بست۲۰۰۰۰۰۰۰۰ که داند جز او کردن از نیست، هست؟
دگر ره به کتم عدم در بری…………….وزان جا به صحرای محشر برد
جهان متفق بر الهیتش…. فرومانده از کنه ماهیتش
بشر ماورای جلالش نیافت…………….. بصر منتهای جمالش نیافت
نه بر اوج ذاتش پرد مرغ وهم:۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰. نه در ذیل وصفش رسد دست فهم
در این ورطه کشتی فروشد هزار……….. که پیدا نشد تخته ای بر کنار
چه شبها نشستم در این سیر، گی……….که دهشت گرفت آستینم که قم
محیط است علم ملک بر بسیطه ………… قیاس تو بر وی نگردد محیط
نه ادراک در کنه ذاتش رسد…………… نه فکرت به غور صفاتش رسد
توان در بلاغت به سحبان رسی………. نه در کنه بی چون سبحان رسید
که خاصان در این ره فرس رانده اند…….. به لااحصی از تگ فرومانده اند
نه هر جای مرکب توان تاختن ۱۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰” که جاها سپر باید انداختن
وگر سال کی محرم راز گشت………….. ببندند بر وی در بازگشت
دانلود کتاب بوستان – سعدی شیرازی
دانلود رایگان کتاب بوستان سعدی شیرازی
کسی را در این بزم ساغر دهند۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰ که داروی بیهوشیش در دهند
یکی باز را دیده بردوخته ست ………….. یکی دیده ها باز و پر سوخته است
کسی ره سوی گنج قارون نبرد…………. وگر برد، ره باز بیرون نبرد
بمردم در این موج دریای خون………… کز او کس نبردهست کشتی برون
اگر طالبی کاین زمین طی کنی۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰ نخست اسب باز آمدن پی کنی
تأمل در آیینه ی دل کنی ………………..صفائی بتدریج حاصل کنی
مگر بویی از عشق مستت کند۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰ طلبکار عهد السبت ک
ند
به پای طلب ره بدان جا بری………… وزان جا به بال محبت پری
بدرد یقین پرده های خیال……………….نماند سراپرده الا جلال
دگر مرکب عقل را پویه نیست …………. عنانش بگیرد تحیر که بیست
در این بحر جز مرد داعی نرفت……….. گم آن شد که دنبال راعی نرفت
کسانی کز این راه برگشته اند………….. برفتند بسیار و سرگشته اند
خلاف پیمبر کسی ره گزیده ۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰. که هرگز به منزل نخواهد رسید
محال است سعدی که راه صفه ۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰ توان رفت جز بر پی مصطفی
دانلود کتاب بوستان – سعدی شیرازی
دانلود رایگان کتاب بوستان سعدی شیرازی
فی نعت سید المرسلین علیه الصلوه و السلام
کریم السجایا جمیل الشیم………………. نبی البرایا شفیع الامم
امام رسل، پیشوای سبیل………………. امین خدا، مهبط جبرئیل
شفیع الوری، خواجه بعث و نشره………. امام الهدی، صدر دیوان حشر
کلیمی که چرخ فلک طور اوست………. همه نورها پرتو نور اوست
یتیمی که ناکرده قرآن درست………….. کتب خانهی چند ملت بشست
چو عزمش بر آهخت شمشیر بیم………… به معجز میان قمر زد دو نیم
چو صیتش در افواه دنیا فتای………….. تزلزل در ایوان کسری فتاد
به لاقامت لات بشکست خرد………….. به اعزاز دین آب عزی ببرد
نه از لات و عزی برآورد گردی………….که تورات و انجیل منسوخ کرد شبی بر نشست از فلک
برگذشت………. به تمکین و جاه از ملک برگذشت
چنان گرم در تیه قربت براند……………که در سفره جبریل از او بازماند
بدو گفت سالار بیت الحرام …………….. که ای حامل وحی برتر خرام
چو در دوستی مخلصم یافتی……………. عنانم ز صحبت چرا تافتی؟
بگفتا فراتر مجالم نماند………………… بماندم که نیروی بالم نماند
اگر یک سر مو فراتر پرم…………….. فروغ تجلی بسوزد پرم
دانلود کتاب بوستان – سعدی شیرازی
دانلود رایگان کتاب بوستان سعدی شیرازی
نماند به عصیان کسی در گرد و………….. که دارد چنین سیدی پیشرو
چه نعت پسندیده گویم تورا؟…………….علیک السلام ای نبی الوری
درود ملک بر روان تو باد…………….. بر اصحاب و بر پیروان تو باد
نخستین ابوبکر پیر مریلی……………… عمر، پنجه بر پیچ دیو مرید
خردمند عثمان شب زنده دار…………….چهارم على، شاه دلیل سوار
خدایا به حق بنی فاطمه…………………که بر قول ایمان کنم خاتمه
اگر دعوتم رد کنی ور قبول…………… من و دست و دامان آل رسول
چه کم گردد ای صدر فرخنده پی………. ز قدر رفیعت به درگاه حی
که باشند مشتی گدایان خیل ………… به مهمان دارالسلامت طفیل
خدایت ثنا گفت و تبجیل کرد……….. زمین بوس قدر تو جبریل کرد
بلند آسمان پیش قدرت خجل ………… تو مخلوق و آدم هنوز آب و گل
تو اصل وجود آمدی از نخست ……… دگر هرچه موجود شد فرع تست
ندانم کدامین سخن گویمت …………. که والاتری زانچه من گویمت
تو را عز لولاک تمکین بس است……. ثنای تو طه و پس بس است
چه وصفت کند سعدی ناتمام؟ ………. علیک الصلوه ای نبی السلام
دانلود کتاب بوستان – سعدی شیرازی
دانلود رایگان کتاب بوستان سعدی شیرازی
در سبب نظم کتاب
در اقصای گیتی بگشتم بسی …………… بسر بردم ایام با هر کسی
تمتع به هر گوشه ای یافتم ……………… ز هر خرمنی خوشه ای یافتم
چو پاکان شیراز، خاکی نهاد…………… ندیدم که رحمت بر این خاک باد
تولای مردان این پاک بوم …………….. برانگیختم خاطر از شام و روم
دریغ آمدم زان همه بوستان…………… تهیدست رفتن سوی دوستان
بدل گفتم از مصر قند آورند……………. بر دوستان ارمغانی برند
مرا گر تهی بود از آن قند دست………… سخنهای شیرین تر از قند هست
نه قندی که مردم بصورت خورند……….که ارباب معنی به کاغذ برن
چو این کاخ دولت بپرداختم……………..بر او ده در از تربیت ساختم
یکی باب عدل است و تدبیر و رایی……. نگهبانی خلق و ترس خدای
دوم باب احسان نهادم اساس…………….که منعم کند فضل حق را سپاس
سوم باب عشق است و مستی و شور…… نه عشقی که بندند بر خود بزور
چهارم تواضع، رضا پنجمین ۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰ ششم ذکر مرد قناعت گزین
به هفتم در از عالم تربیت……………… به هشتم در از شکر بر عافیت
نهم باب توبه است و راه صواب……….. دهم در مناجات و ختم کتاب
به روز همایون و سال سعید ‘۱۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰ به تاریخ فرخ میان دو عید
از ششصد فزون بود پنجاه و پنج…………که پر در شد این نامبردار گنج
بماندست با دامنی گوهرم………………هنوز از خجالت سر اندر برم
که در بحر لل صدف نیز هست……………………. درخت بلندست در باغ و پست
دانلود کتاب بوستان – سعدی شیرازی
دانلود رایگان کتاب بوستان سعدی شیرازی
الا ای هنرمند پاکیزه خوی……………..هنرمند نشنیده ام عیب جوی
قبا گر حریرست و گر پرنیان………….. بناچار حشوش بود در میان
تو گر پرنیانی نیابی مجوش……………. کرم کار فرمای و حشوم بپوش
تنازم به سرمایهی فضل خویش………… به دریوزه آورده ام دست پیش
شنیدم که در روز امید و بیم…………… بدان را به نیکان ببخشد کریم
تو نیز ار بدی بینیم در سخن…………… به خلق جهان آفرین کار کن
چو بیتی پسند آیدت از هزارو…………… به مردی که دست از تعنت بدار
همانا که در پارس انشای من………….. چو مشک است کم قیمت اندر ختن
چو بانگ دهل هولم از دور بودم …………به غیبت درم عیب مستور بود
گل آورد سعدی سوی بوستان………….. بشوخی و فلفل به هندوستان
چو خرما به شیرینی اندوده پوست……….چو بازش کنی استخوانی در اوست
ابوبکر بن سعد بن زنگی
مرا طبع از این نوع خواهان نبود……… سر مدحت پادشاهان نبود
ولی نظم کردم به نام فلان………………….مگر باز گویند صاحبدلان
که سعدی که گوی بلاغت ربود………… در ایام بوبکر بن سعد بود
سزد گر به دورش بنازم چنان………….. که سید به دوران نوشیروان
جهانبان دین پرور دادگر………………..نیامد چو بوبکر بعد از عمر
سر سرفرازان و تاج مهان …………….. به دوران عدلش بناز، ای جهان
گر از فتنه آید کسی در پناه ……………. ندارد جز این کشور آرامگاه
فطوبى لباب کبیت العتیق….. ……….. حوالیه من کل فج عمیق
دانلود کتاب بوستان – سعدی شیرازی
دانلود رایگان کتاب بوستان سعدی شیرازی
ندیدم چنین گنج و ملک و سرینو………… که وقف است بر طفل و درویش و پیر
طلبکار خیرست و امیدوار……………… خدایا امیدی که دارد برآر
کله گوشه بر آسمان برین……………… هنوز از تواضع سرش بر زمین
گدا گر تواضع کند خوی اوست۰۰۰۰۰۰۰۰۰ ز گردن فراز ان تواضع نکوست
اگر زیردستی بیفتد چه خاست؟ ………… زبردست افتاده مرد خداست
نه ذکر جمیلش نهان میرود.۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰.که صیت کرم در جهان می رود
چنویی خردمند فرخ نهاده ……………… ندارد جهان تا جهان است، یاد
نبینی در ایام او رنجهای ………………. که نالد ز بیداد سرپنجه ای
کس این رسم و ترتیب و آیین ندید………. فریدون با آن شکوه، این ندید
از آن پیش حق پایگاهش قوی است ۰۰۰۰۰ که دست ضعیفان به جاهش قوی است
چنان سایه گسترده بر عالمی ……………که زالی نیندیشد از رستمی
همه وقت مردم ز جور زمان……………بنالند و از گردش آسمان
دانلود کتاب بوستان – سعدی شیرازی
دانلود رایگان کتاب بوستان سعدی شیرازی
در ایام عدل تو، ای شهریار…………….ندارد شکایت کس از روزگار
به عهد تو میبینم آرام خلق…………….. پس از تو ندانم سرانجام خلق
هم از بخت فرخنده فرجام تست ۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰ که تاریخ سعدی در ایام تست
که تا بر فلک ماه و خورشید هست……… در این دفترت ذکر جاوید هست
ملوک ار نکو نامی اندوختند…………… ز پیشینگان سیرت آموختند
تو در سیرت پادشاهی خویش………….. سبق بردی از پادشاهان پیش
سکندر به دیوار رویین و سنگ…………بکرد از جهان راه یأجوج تنگ
تو را سد یأجوج کفر از زرست………… نه رویین چو دیوار اسکندرست
زبان آوری کاندر این امن و دانی………. سپاست نگوید زبانش مباد
زهی بحر بخشایش و کان جود…………. که مستظهرند از وجودت وجود
برون بینم اوصاف شاه از حساب………. نگنجد در این تنگ میدان کتاب
گر آن جمله را سعدی انشا کند ………….مگر دفتری دیگر املا کند
فروماندم از شکر چندین کرم……………همان به که دست دعا، گسترم
جهانت به کام و فلک یار باد …………….. جهان آفرینت نگهدار باد
بلند اخترت عالم افروخته…………………. زوال اختر دشمنت سوخته
غم از گردش روزگارت میاد ………………..وز اندیشه بر دل غبارت مباد
که بر خاطر پادشاهان غمی………………… پریشان کند خاطر عالمی
دل و کشورت جمع و معمور باد…………از ملکت پراگندگی دور باد
دانلود کتاب بوستان – سعدی شیرازی
دانلود رایگان کتاب بوستان سعدی شیرازی
تنت باد پیوسته چون نین، درست ………… بداندیش را دل چو تدبیر، سست
درونت به تایید حق شاد باد………………. دل و دین و اقلیمت آباد باد
جهان آفرین بر تو رحمت کناد ……………………………………….دگر هرچه گویم فسانه ست و باد
همینت بس از کردگار مجید…………………………………………. که توفیق خیرت بود بر مزید
نرفت از جهان سعد زنگی بدرد………… که چون تو خلف نامبردار کرد
عجب نیست این فرع ازان اصل پاک ……. که جانش بر اوج است و جسمش به خاک
خدایا بر آن تربت نامداره………………………………………… به فضلت که باران رحمت ببار
گر از سعد زنگی مثل ماند و یاد………………………………. فلک پاور سعد بوبکر باد
محمد بن سعد بن ابوبکر اتابک محمد شه نیکبخت…………………..خداوند تاج و خداوند تخت
دانلود کتاب بوستان – سعدی شیرازی
دانلود رایگان کتاب بوستان سعدی شیرازی
جوان جوان بخت روشن ضمیر……………. به دولت جوان و به تدبیر پیر
به دانش بزرگ و به همت بلند …………… به بازو دلیر و به دل هوشمند
زهی دولت مادر روزگار………………… که رودی چنین پرورد در کنار
به دست کرم آب دریا ببرد……………….. به رفعت محل ثریا ببرد
زهی چشم دولت به روی تو باز…………… سر شهریاران گردن فراز
صدف را که بینی ز دردانه پر…………….نه آن قدر دارد که یکدانه در
تو آن در مکنون یکدانهای …………………که پیرایهی سلطنت خانه ای
نگهدار یارب به چشم خودش…………….. بپرهیز از آسیب چشم بدش
و…
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.