نمایش
دانلود رایگان pdf دختران افتاب
دانلود رایگان کتاب دختران آفتاب
دانلود کتاب رمان دختران آفتاب – رمان روانشناختی
دانلود کتاب رمان دختران آفتاب
دانلود رایگان pdf دختران افتاب – محمدرضا رضایتمند
دانلود رایگان pdf دختران افتاب –دانلود رایگان کتاب دختران آفتاب – دانلود کتاب رمان دختران آفتاب – رمان روانشناختی – دانلود کتاب رمان دختران آفتاب – دانلود رایگان pdf دختران افتاب – محمدرضا رضایتمند
دختران آفتاب
نویسنده:
محمدرضا رضایتمند
فصل اول
جماعت بیکاری که همیشه دنبال چنین موضوع هایی بودند وکنار پیاده رو جمع شده بودند،مرا مطمئن کردند که درست آمده ام.
نزدیک تر آمدم وبه سختی از میان جمعیت رد شدم. همه ساکت ایستاده بودند وفقط تماشا می کردند.همه چشم ها به مادر بود که
گوشه پیاده رو ایستاده بود و روبه”بابایی “فریاد می زد: -این یه قدم رو دیگه کوتاه نمی آم.
به هیچ قیمتی حاضر به از هم پاشیده شدن زندگیم نیستم. نه اینکه فکر کنی عاشق این زندگی نکبتی و مزخرفم،یا عاشق چم و ابروی توام،نه!فقط به خاطر شکوفا اس که نمی ذارم زندگیمون رو از هم بپاشونی.
نمی خوام اون به پای اشتباه ها و ندونم کاری های ما بسوزه.-صدای دخترانه ای به آرامی وزیر لب گفت: -عجب زنیه این زن!! باتعجب به سمت او برگشتم.
درباره مادرحرف میزد.هم سن وسال خودم،فقط کمی از من درشت تر و بلند تر بود.با اشتیاق به مادر نگاه می کردوانگار محو او شده بود.
شاید
دانلود رایگان pdf دختران افتاب
دانلود رایگان کتاب دختران آفتاب
دانلود کتاب رمان دختران آفتاب – رمان روانشناختی
دانلود کتاب رمان دختران آفتاب
دانلود رایگان pdf دختران افتاب – محمدرضا رضایتمند
هم به همین دلیل بود که متوجه نگاه متعجبمن نشد. خط سیر نگاهش را که به مادر ختم می شد،دنبال کردم.مادر کمی صدایش را پایین تر آورده بود. -اگه همه جوونیم روبه پات گذاشتم،هرچی گفتی گوش کردم ودم بر نیاوردم.
فقط وفقط به خاطر شکوفه بود. گفتی نرو سرکار،گفتم چشم!گفتی از باباومامانم دست بکشم،گفتم، چشم!بانداری هات،بابداخلاقی هات ساختم،فقط به خاطر اینکه دخترم بی مادر نشه!
کارگردان فریادکشید: -کات….!آکی! سپس از زیر سایبانی که در گوشه پیاده روی آن سوی خیابان نصب شده بود،بیرون آمدودستانش را
بهسمت همه بازیگرها ،فیلمبردارهاوصدابردارها بلند کرد: -خسته نباشین،مرسی!….. ده دقیقه استراحت کنین!….. شما هم مرسی خانممظفری.همین برداشت رو استفاده می کنیم.لطفا شما برای پلان بعدی،رسیدن شکوفه ومادرش،آماده بشین! مادر نفس عمیقی کشید
دانلود رایگان pdf دختران افتاب
دانلود رایگان کتاب دختران آفتاب
دانلود کتاب رمان دختران آفتاب – رمان روانشناختی
دانلود کتاب رمان دختران آفتاب
دانلود رایگان pdf دختران افتاب – محمدرضا رضایتمند
وبرای جمعیت که برایش کف میزدند،دستی تکان داد.آقای”بابایی “هم با خستگی دستی به موهایش کشید ونفسش رابه”پف”
محکمی بیرون داد.مادر به سمت صندلی های کنار پیاده رو رفت وبا خستگی روی یکی از آنها رها شد.
خواستم به سمتش بروم کهصدای همان دختر کناری ام،مانع شد. -مرسی! مرسی مستانه جان”!زن” ،”مادر” ،”انسان “همه چیز یعنی تو! نمونه والگوی یه مادرخوب وزن موفق! بعد بااشتیاق رو به من کرد وپرسید: -قشنگه،نه؟! سوالش غافلگیرم کرد.
برای چند لحظه ای نتوانستم جوابیبدهم. امااو همچنان منتظر جواب من بود.
پس با تردید ومن من کنان گفتم : -فیلمی رو می گی که دارن میسازن؟ از اشتباه من،لبخند کمرنگی روی لبهایش رنگ گرفت وگفت: -نه! فیلم رو که نمی گم .
هنرپیشه اولش رو می گم. مستانه مظفری! کمی صبرکردم وبعد پرسیدم: -میشناسیش؟ رویش را به سمت جایی که مادر نشسته بود، برگرداند وباغرور خاصی پاسخ داد: -معلومه کهمی شناسمش. عشقمه! امیدمه! سالهاست که باهاش آشنام .
اصلا مگه کسی هم هست که اونو نشناسه! یاد حرف پدر افتادم که میگفت “:مدتهاست دیگه مادر رو نمی شناسه “اما تعجبم بیشتر
از ادعای دختری بود که می گفت سالهاست با مادر آشناست،اما من نمی شناختمش. گفتم: -چطوری باهاش آشنا شدی؟
با تعجب از اینکه جواب سوال به این سادگی را نمی دانستم،دوباره رویش رابه سوی من برگرداند وجواب داد: -معلومه دیگه! از طریق
فیلمهاش. همه شون رو دیدم. دیدن که نه،بلعیدم! هر کدوم رو چند بار.
دانلود رایگان pdf دختران افتاب
دانلود رایگان کتاب دختران آفتاب
دانلود کتاب رمان دختران آفتاب – رمان روانشناختی
دانلود کتاب رمان دختران آفتاب
دانلود رایگان pdf دختران افتاب – محمدرضا رضایتمند
بعضی از دیالوگ هاش رو هم حفظم . البته بعضی از فیلم هاش رو هم فقط یه بار دیدم. کنجکاوی و حساسیتم هر لحظه بیشتر
میشد.
دلم می خواست بفهمم اینها چرا اینقدر عاشق مادرند؟ -فکر می کنی کافیه؟ -اینکه بعضی از فیلم هاش رو فقط یه بار دیده
باشم؟! خوب گفتم که به خود فیلم بستگی داره…
با شتابزدگی جمله اش را قطع کردم. -نه فیلم هاش رو نمی گم .منظورم به اوننوع آشناییه که فقط از طریق فیلمهاست! فکر می کنی
همین یه وسیله برای شناخت دقیق یه فرد کافیه. -چرا نباشه ؟! تازه فقط فیلمها هم که نبودن . من تمام مصاحبه هاش رو خوندم و جمع کردم. اگه بخوای حاضرم به تو هم نشون بدم. حتی یه بار هم خودم باهاش صحبت کرئم .
خصوصیِ خصوصی! فقط من و خودش بودیم . باورت نمی شه ، نه ؟! بدون این که منتظر جواب من بشود ،
سر رسیدش را از توی کیفش درآورد : -می دونم که باورت نمی شه ؛ یعنی هیچ کس باورش نمی شه .
دانلود رایگان pdf دختران افتاب
دانلود رایگان کتاب دختران آفتاب
دانلود کتاب رمان دختران آفتاب – رمان روانشناختی
دانلود کتاب رمان دختران آفتاب
دانلود رایگان pdf دختران افتاب – محمدرضا رضایتمند
همه اولش مثل تو تعجب
می کنن. اما وقتی امضاش رو می بینن ، از شدت هیجان زدگی پس می افتن .
صفحه اول سر رسیدش را جلوی چشمانم گرفت تاهنر پیشه مطرح و مشهور سینما . غرور و افتخار از داشتن چنین امضایی از ، « مستانه مظفری » امضای مادرم را ببینم . امضای خانم وجودش می بارید
و…
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.