نمایش
دانلود کتاب کودکی یک رئیس – ژان پل سارتر
دانلود رایگان کتاب کودکی یک رئیس – ژان پل سارتر
دانلود کتاب کودکی یک رئیس – ژان پل سارتر – دانلود رایگان کتاب کودکی یک رئیس – ژان پل سارتر – علم افشا
ژان پل سارتر کودکی یک رئیس
ترجمه محمدعلی سپانلو
کودکی یک رئیس»، بلندترین قصه کوتاه ژان پل سارتر در مجموعه «دیوار» را سالها پیش هنگامی که در شهر
گرگان افسر وظیفه بودم به فارسی ترجمه کرده بودم و هنگامی که آقای شکل آبادی، مدیر نشر فردا، از
اصفهان به من تلفن زد و گفت مایل است آن را در مجموعه رمانهای کوتاه مؤسسه خود تجدید چاپ کند،
درست ۳۵ سال از این اتفاق میگذشت.
دانلود کتاب کودکی یک رئیس – ژان پل سارتر
دانلود رایگان کتاب کودکی یک رئیس – ژان پل سارتر
ترجمه هایی که در اوائل کارم انجام داده ام، در سال های بعد دوگونه سرنوشت داشته اند. بخشی را از
فهرست کارهای خود حذف کرده ام و بخشی دیگر را چون اشعار آپولینر و دو نمایشنامه آلبرکامو، شهر بندان
و عادلها، از نو ترجمه کرده ام؛ اما این داستان سرنوشتی بینابین یافته است؛ ترجیح دادم جمله بندی هایی را
که خاص دورانی از نثر نویسی این کشور است
و رنگ و بوی زمانش را دارد حفظ کنم. البته ویرایش سراسری در آن انجام دادم و برخی تکه هایی را که در چابهای متعدد سابق
آن (که بر هیچ کدام نظارتی نداشتم) ساقط شده بود از نو ترجمه کردم و در جای خود قرار دادم. با این همه
امیدوارم که گذشته از خطاهای دوران جوانی، حداقل نثر کتاب یکدست باشد.
در مقدمه کوتاهی که بر چاپ اول نوشته بودم اظهار نظر کرده ام که سارتر قهرمان داستانش را از یک بحران
فرویدی عبور می دهد و این بحران منجر به پدیداری عقاید شبه فاشیستی در قهرمان اثر می شود، اما
سرانجام قهرمان به نحوی نجات می یابد.
دانلود کتاب کودکی یک رئیس – ژان پل سارتر
دانلود رایگان کتاب کودکی یک رئیس – ژان پل سارتر
امروز می توانم بر این اظهار نظر بیفزایم که سارتر، با یادآوری وقایع اجتماعی و روانی دوره کودکی و نوجوانی
خویش، کوشیده است تولد لایه ای از بورژوازی بزرگ را در فرانسه بررسی و به شیوه خود جناح راست
سالهای بعد را ریشه یابی کند. اما چیزی که نباید از آن غافل بود این است که این داستان پیش از هر چیز
نقش خشونت را در خطوط روانی جناح راست نشان می دهد، سرخوردگی از ضعف های مدرنیزم و عکس
العمل آن یعنی رجوع به سنتها به ایجاد واکنشی خشن و
عکس العمل آن یعنی رجوع به سنتها به ایجاد واکنشی خشن و شکل گیری قشری رئیس مآب می انجامد و
این همان نکتهای است که بر فراز تحلیل های فلسفی سارتر و منسوخ شدن بخش هایی از آن، به قدرت
ادبیات در این داستان همچنان زنده و عبرت انگیز است.
دانلود کتاب کودکی یک رئیس – ژان پل سارتر
دانلود رایگان کتاب کودکی یک رئیس – ژان پل سارتر
«من در لباس کوچک فرشته ایم پرستیدنی هستم.»
خانم پرتیه به مامان گفته بود «پسر کوچولوی شما را باید خورد، در لباس فرشته ایش پرستیدنی است. آقای
بوفاردیه لوسین را میان زانوان خود کشید و بازوانش را نوازش کرد و خندان گفت: «یک دختر کوچولوی راست
راستی است. اسمت چیه؟ ژاکلین، مارگو؟ لوسین؟» لوسین پاک سرخ شد و گفت اسمم لوسین است».
اطمینانی به پسر بودن خود نداشت، خیلی آدمها بغلش کرده مادموازل خطابش کرده بودند.
جملگی بر آن بودند که او با آن بال های ساخته از پارچه توری، پیراهن بلند آبی، بازوان کوچک
برهنه و جعدهای بلوندش بسیار دلفریب است. می ترسید که این آدمها یکدفعه تصمیم بگیرند و اعلام کنند
که او حتما پسر نیست و دختر است. اگر هم زبان به اعتراض میگشود، کسی گوشش به او نبود. دیگر بش اجازه نخواهند داد پیراهنش را به جز وقت خواب بیرون بیاورد.
دانلود کتاب کودکی یک رئیس – ژان پل سارتر
دانلود رایگان کتاب کودکی یک رئیس – ژان پل سارتر
صبح
موقع بیداری پیراهن را پایین تختخواب پیدا خواهد کرد و به هنگامی که در طول روز بخواهد جیش کند
می بایستی آن را بالا بزند و سرپا بنشیند. جملگی به او خواهند گفت: دخترک خوشگلم،
شاید حالا هم یک دختر کوچولو هستم.
آنقدر در باطن خود را دلپذیر حس میکرد که این احساس از برایش اندکی دلگزا شده بود.
صدایش نرم و خوش آهنگ از میان لبها خارج می شد، با حرکات و رفتار کند و پرتأنی به همه گل تعارف می کرد.
اندیشید؛ این راست راستکی نیست. وقتی چیزی راستکی نبود خوشحال میشد، لکن بیشتر روزماردی
گرا را به خود سرگرم بود لباس تنش کرده بودند، سر و صدا کنان و پر جست و خیز به همراه ریری دویده،
زیر نیمکتها قایم باشک بازی کرده بودند.
دانلود کتاب کودکی یک رئیس – ژان پل سارتر
دانلود رایگان کتاب کودکی یک رئیس – ژان پل سارتر
مامان با کف دست آرام نواخته بودش (به پسر کوچولویم افتخار میکنم.» مامان زیبا و احترام انگیز بود. او چاق ترین و بزرگ ترین آن خانم ها بود.
وقتی پسر از جلوی بوفه که رومیزی سفید داشت میگذشت
پدرش که شامپانی بالا میاندخت از زمین بلندش کرد و گفت آدمک لوسین می خواست بگرید
و بگوید «نه». .
هوس آب پرتقال کرد چون هم خنک بود و هم نوشیدنش را | برای او منع کرده بودند،
ولی به اندازه دو انگشت توی یک لیوان کوچک به او خوراندند، طعم چسبناکی داشت و از هر چیزی سردتر بود؛
به فکر آب پرتقال افتاد و روغن کرچکی که هنگام
بیماری شدید به او می خوراندند.
دانلود کتاب کودکی یک رئیس – ژان پل سارتر
دانلود رایگان کتاب کودکی یک رئیس – ژان پل سارتر
شروع کرد به هق هق، و تا هنگامی که در اتومبیل میان پدر و مادرش نشست تسلی یافت.
مامان، گرم و معطر و در لباس ابریشمین، لوسین را به خود می فشرد.
کم کم داخل اتومبیل، مثل گچ سفید میشد، لوسین چشم
به هم می زد، بنفشه هایی که مامان به نیم تنه اش زده بود از خفا بیرون می آمد و نوسین ناگهان آن رایحه را استنشاق میکرد.
هنوز هق هقش تمام نشده بود ولی خود را خیس و غلغلکی و مثل آب پرتقال چسبناک می یافت.
دوست داشت در حمام کوچکش رول بخورد و مامان با ابر بشویدش.
مثل وقتی که نی نی بود و اجازه دادند که در اتاق پاپا و مامان بخوابد.
می خندید و لولاهای تخت کوچکش را به قروچیدن می آورد و پاپا میگفت این بچه ناراحت است».
کمی آب پرتقال نوشید و پاپا را در پیراهن خواب دید.
دانلود کتاب کودکی یک رئیس – ژان پل سارتر
دانلود رایگان کتاب کودکی یک رئیس – ژان پل سارتر
فردا، لوسین مطمئن بود که چیزی را فراموش کرده.
رؤیایی را که دیده بود به خوبی به یاد می آورد. پاپا و مامان لباس فرشته به تن داشتند: لوسین برهنه سر لگن نشسته بود و ضرب
میگرفت. آنها گرداگرد او پرواز می کردند.
کابوس بود. ولی پیش از خواب چیزهای دیگری هم بود. ظاهرا لوسین بیدار شده بود.
هنگامی که می کوشید به یاد بیاورد،
دهلیزی طولانی و تاریک میدید که با چراغ کوچک و آبی رنگ روشن بود، مثل چراغی که در اتاق والدینش روشن بود.
در ژرفای این شب سیاه و آبی چیزی اتفاق افتاده بود؛ چیزهایی سپید. روی زمین نشست و طبلش را برداشت.
دانلود کتاب کودکی یک رئیس – ژان پل سارتر
دانلود رایگان کتاب کودکی یک رئیس – ژان پل سارتر
مامان به او گفت:
چرا این طوری مرا نگاه میکنی جواهرکم؟» او چشمهایش را پایین انداخت و به طبل نواخت و فریاد زد «بوم، بوم، تارام بوم»
ولی تا مامان سرش را برگرداند، سر چرخانده بود و با دقت مثل کسی که اول بار می بیند، او را نگریسته بود.
پیراهن آبی با گلهای پارچه ای و چهره ای که خوب می شناخت با این وصف دیگر شباهتی موجود نبود،
به نظرش رسید که پیش از این همین طور بوده. کمی اندیشید و به یابندگی مطلوب خود رفت.
دهلیز از روزی بی رنگ و خاکستری روشن شد و جنبش چیزهایی آشکار گردید. لوسین ترسان فریاد کشید، دهلیز ناپدید شد.
دانلود کتاب کودکی یک رئیس – ژان پل سارتر
دانلود رایگان کتاب کودکی یک رئیس – ژان پل سارتر
مامان گفت: «عزیز کوچولو، چت شد؟» کنار پسر زانو زده و نگران می نمود.
لوسین گفت: «سرم را گرم میکنم». .
مامان بوی خوبی می داد، اما لوسین خوش نداشت مادر به او دست بزند.
مامان و همچنین پا پا در نظر او مسخره بودند. عزم کرد که دیگر در اتاق آنها نخوابد.
روزهای بعد مامان متوجه چیزی نشد.
لوسین تمام اوقات سرگرم لباسهایش بود. و آنگاه که مادر با او مثل مرد کوچکی
طرف کلام می شد، لوسین از او تقاضا میکرد داستان «کلاه قرمزی» را برایش بگوید و مامان او را روی زانوان خود می نشاند،
خندان و عظیم الجثه، در حالی که یک انگشتش را برافراشته بود،
دانلود کتاب کودکی یک رئیس – ژان پل سارتر
دانلود رایگان کتاب کودکی یک رئیس – ژان پل سارتر
برایش از گرگ و مادر بزرگ و کلاه قرمزی نقل میگفت.
لوسین نگاهش میکرد و می گفت: «خوب بعد؟» و گهگاه طره هایی را که روی گردن مادر بود لمس میکرد
ولی گوشش به او نبود. از خود می پرسید که این مامان راست راستکی است یا نه.
وقتی قصه تمام می شد، لوسین می گفت: «مامان از وقتی دختر بچه بودی تعریف کن» و مامان تعریف می کرد، اما شاید دروغ میگفت،
شاید سابق بر این پسر بچه ای بوده که مثل الوسین شبها پیراهن بلند تنش میکرده اند و همین طور تنش نگهداشته تا دختر به نظر بیاید.
دانلود کتاب کودکی یک رئیس – ژان پل سارتر
دانلود رایگان کتاب کودکی یک رئیس – ژان پل سارتر
بازوان زیبا و فربه مامان را که در زیر جامۂ ابریشمین مثل کره دلچسب بود شادمانه دستمالی کرد.
چه می شد اگر پیراهن مامان را در می آوردند و شلوار بابا را پایش میکردند.
شاید بتواند یک سبیل سیاه را هم از پشت لبش برویاند. با همه نیرو بازوان مامان را فشرد.
به نظرش می رسید که او دارد پیش چشمش به جانوری ترسناک تغییر چهره میدهد. شاید او هم مثل زنهای بازار مکاره تبدیل به زن ریشدار می شد.
مامان لبهای گنده اش را گشود و خندید. لوسین زبان سرخ و ته گلویش را دید که کثیف بود. بی میل نبود که توی آن تف کند.
دانلود کتاب کودکی یک رئیس – ژان پل سارتر
دانلود رایگان کتاب کودکی یک رئیس – ژان پل سارتر
مامان میگفت «هاها، چه طور فشارم میدهی، مردک، محکم تر فشار بده،
همان قدر که دوستم داری» لوسین یکی از آن دستان زیبا را که
انگشتری سیمینه داشت گرفت و غرق بوسه کرد. ولی پس فردا |
همانطور که ما در کنارش نشسته دستهایش را گرفته بود و او سر لگن بود،
و پس از آن که مامان گفت: فشار بده لوسین، فشار بده جواهرکم،
خواهش میکنم او ناگهان باز ایستاد و اندکی تفس گرفته پرسید: «اما راستی تو مامان راست راستکی منی؟»
و او گفت احمق کوچولو» و پرسید که آیا بالاخره کارش را تمام کرده؟
از آن روز به بعد لوسین حتم پیدا کرد که مامان کمدی بازی می کرده و دیگر به او نگفت که وقتی بزرگ شود با او ازدواج
خواهد کرد.
دانلود کتاب کودکی یک رئیس – ژان پل سارتر
دانلود رایگان کتاب کودکی یک رئیس – ژان پل سارتر
ولی به درستی نمی دانست آن کمدی کدام است. ممکن بود که دزدان در تاریکی دهلیز آمده
باشند پاپا و مامان را گرفته و برده باشند و دو نفر دیگر را جایشان گذاشته باشند. باری پاپا و مامان راست
راستکی نبودند، و هر چند که روزها نقش بازی میکردند شب چیز دیگری می شدند.
لوسین شب عید نوئل نیز از خواب پرید و دید که اسباب بازی توی بخاری گذاردند و جا خورد.
فردا آنها از بابا نوئل صحبت میکردند، و او تظاهر کرد حرفشان را باور میکند و می اندیشید که این هم جزیی از
نقش آنهاست، لابد اسباب بازی ها را دزدیده بودند. در آستانه فوریه مخملک گرفته و حسابی گرفتار شد.
هنگامی که شفا یافت عادت کرد که خود را یتیم بداند. میان چمن، زیر درخت شاه بلوط، مینشست؛
دستانش را از خاک میانباشت و می اندیشید«من یتیم میشوم، اسمم را لویی میگذارم و شش روز شش روز غذا نمیخورم».
دانلود کتاب کودکی یک رئیس – ژان پل سارتر
دانلود رایگان کتاب کودکی یک رئیس – ژان پل سارتر
ژرمن خدمتکار
او را به صرف ناهار می خواند و سر میز، او بازی اش را ادامه میداد و، مامان و پاپا ملتفت چیزی نمی شدند.
دزدهایی که قصد داشتند او را برای جیب بری تربیت کنند استقبالش می کردند.
وقتی که ناهار تمام شود فرار میکند و به پلیس خبر می دهد. غذا کم خورد. در کتاب «مهمانخانه فرشته
نگهبان» | خوانده بود که غذای اول یک مرد گرسنه می بایستی سبک باشد.
بازی سرگرم کننده ای بود، چون هر که در آن نقشی داشت. پاپا و مامان در نقش خودشان بودند. مامان در این بازی تظاهر میکرد که
عذاب میکشد چون جواهرکش کم غذا می خورد، پاپا بازی روزنامه خواندن در می آورد و گاهگاه انگشتش را به
طرف لوسین تکان می داد و «عروسک، خطایش میکرد. لوسین هم بازی در می آورد، اما چون درست نمی
دانست چه کند بازی را تمام می کرد.
دانلود کتاب کودکی یک رئیس – ژان پل سارتر
دانلود رایگان کتاب کودکی یک رئیس – ژان پل سارتر
نقش لوسین چه بود: یتیم یا لوسین؟ تنگ آب را مینگریست. فروغ کوتاه سرخی داشت که در ژرفنای آن می
رقصید و متحمل بود که دستهای بابا بزرگ با موهای ریز سیاه انگشتانش توی تنگ باشد. لوسین به فکرش
رسید که حتی تنگ هم دارد نقش تنگ را بازی میکند. دست آخر با زحمت به غذاها دست میبرد آن قدر
گرسنه بود که ناگزیر می بایستی بعداز ظهر ده دوازده تا آلو کش می رفت که شاید از هضم نشدن آن مزاجش
خراب میشد. می اندیشید که از بازی در نقش لوسین خسته شده است.
با این همه نمی توانست خود را منع کنند و همیشه به نظرش می آمد که بازی می کند. خواسته بود مثل
مسیو بوفاردیه خشن و جدی باشد.
و..
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.